ملخص الجهاز:
"دومینیک لاپیر درحالیکه کاردی کند و بیدسته در دست دارد میخواهد این «دمل»های انسان قرن بیستم را که در شهر شادی بر تن نسلها است جراجی نماید-بهمین دلیل با بیرحمی تمام روی زخم را پاره میکند تا فوران خون و چرک را درحالی مشاهده کند که سروصورت خود او را هم آغشته کرده است.
و این همان حالتی است که خوانندهء کتاب در آن شرکت دارد و گاه بخود باید نگاه کند که آیا از آن خونابهها بر پیکر او هم چیزی پاشیده شده است یا نه!؟و آنگاه که با پل لاپیر به خانهء جذامیان در شهر شادی میرود و با آنان مشغول خوردن غذا میشود-انسان باید توانائی آن را داشته باشد که این صحنهها را فقط به عنوان یک خواننده تحمل کند والا شرکت در چنان مجالسی تنها از عهدهء کسانی برمیآید که بخواهند با عنوان هنرپیشه،داستانهای کتاب شهر شادی را در یک فیلم سینمائی بازی کنند."