ملخص الجهاز:
"سپاهیان دشمن که از این امر آگاه نبودند،به هنگام حمله بر ایرانیان،در کندهای که بر سر راهشان کنده شده بود،فرو میافتند و ایرانیان از چپ و راست بر آنان میتازند: چنان بینم اکنون که امشب پگاه یکی کنده سازیم پیش سپاه گرفته سر کنده جز چند جای که باشد ره مردم و چارپای دو رویه دو لشکر بر این دشت کین نشانیم هرکس همی در کمین که من بی گمانم که آن دیو زاد شبیخون کند بر سپاه قباد چو آن بار پیشین به نستوه کرد دل شاه ایران پر اندوه کرد کنون ز آن دلیری سپاه آورد شبی لشکر کینه خواه آورد هم از راه در کنده افتند پاک در آیند یکسر به دام هلاک سپه از چپ و راست تیغ آخته در آیند و ما پیش صف ساخته بود کایز داد فرمای داد دهد مر مرا داد از آن دیو زاد من اکنون فرستم فرستادهای جوانی هشیوار و آزادهای بدارم به گفتارشان روز چند بدان تا شود کنده ژرف و بلند شما راه دارید یکسر نگاه نباید که آگه شود ز آن سپاه بزرگان بر او آفرین خوان شدند وز آن دانش و رای شادان شدند همان شب گرفتند بیراه و راه یکی کنده کردند پیش سپاه به پهنا و بالا دهاندر چهل سرش راست کرده به خاشاک و گل چنین بی گمان کرده هر جای راه که بیگانه نشناختی جز سپاه (6049-6064) کار بر طبق پیشبینی قباد انجام میشود،و کوش پیل دندان با صد هزار«زره پوش و رزم آزموده سوار»(6117)به ایرانیان حمله میبرد،ولی کندهای که ایرانیان در راه وی کنده بودند کار خود را میکند: به رزم اندر آن را که بر دشت برد به کنده در افتاد و بشکست خرد کسی کاو سوی راه راست اوفتاد همی بازخورد او به تیغ قباد سپهبد به گردن برآورده گرز به نام فریدون با فر و برز خروش آمد از لشکر و بانگ کوس ز گرد آسمان بر زمین داد بوس چو بانگ سپاه آمد از دشت کین دو رویه گشادند گردان کمین چپ و راست شمشیر خونریز بود به پیش اندرون نیزهء تیز بود (6130-6135) تازه در پایان این نبرد بود که کوش دریافت قباد با کندن کنده کار او را ساخته است: همان گه بدانست کاو را قباد چو مردم یکی دام بر ره نهاد ز کنده شد آگاه و کار کمین بلرزید بر جای دارای چین (6152-6153) چون در این کارزار قباد بر کوش چیره میگردد،کوش نیز از قباد تقاضا میکند سه روز از نبرد دست بردارند تا وی به کار مجروحان برسد."