ملخص الجهاز:
"در صورتی که حقا آقای الگار وقتی میخواهد دربارهء شخصی که دارای عنوان عارف است و یا مدعی آن است که در عرفان و طریقهء تصوف دارای منصبی میباشد،مطلبی بنویسد یا درخصوص مسائل عرفانی با او مصاحبه کند،ابتدا باید از او پرسید که شما چگونه عارف و استاد عرفان در این طریقه شدهاید؟ یعنی بنابر اصول اولیهء عرفان و تصوف از او بپرسد آیا شما در مسیر عرفان استاد داشتهاید یا نه؟و اگر استاد داشتهاید،آن شخص کیست و از چه کسی به او این اجازه داده شده است؟و سیر این موضوع را تعقیب کند تا دریابد که آیا سلسلهء این اجازات صحیح است یا مخدوش و سر سلسله را بیابد؛زیرا که قریب به اتفاق سلاسل تصوف معتقدند که کسی که مدعی استادی در عرفان میباشد باید دارای اجازهء صحیح از سلف خویش باشد و کسی نمیتواند بدون داشتن این اجازه، خود را به اصطلاح قطب و استاد عرفان بداند.
همچنین از دیگر معایب عدم توجه به داشتن اجازهء صحیح این است که هر کسی در هر گوشهء دنیا بدون داشتن اجازه میتواند خود را به نام استاد و مربی عرفان و درویشی معرفی کند و هر کار اشتباهی را مرتکب شود و آنگاه برخی که توجه به اصول عرفان و تصوف ندارند،آن عمل یا عقیدهء نادرست شخص را جزء تعلیمات عرفانی و صوفیانه قلمداد کنند و بگویند که همهء عرفا و دراویش اینگونه هستند؛ در صورتی که اگر فردی محقق باشد قبل از اینکه بخواهد دربارهء عمل نادرست شخصی اظهار نظر کند و آن را به تمام صوفیه انتساب بدهد،ابتدا باید دربارهء عرفان و تصوف و حقیقت و معنای آن تحقیق کند،سپس بررسی نماید که این شخصی که مدعی عرفان است و میگوید من استاد عرفانم،آیا از سلف خویش اجازه دارد؟البته مخالفین عرفان به گمان خود به منظور تخریب چهرهء عرفان و تصوف بدون انجام هیچگونه تحقیقی،هر عمل خلافی را که از جانب مدعیان تصوف انجام میشود،به عرفان و تصوف نسبت میدهند و این امر تازگی ندارد ولی اخیرا بسیار شدت یافته است."