ملخص الجهاز:
"این سه پرسش عبارتند از: -اقوام مختلف چگونه در کتابهای درسی معرفی شدهاند و چه وجوه مشخصهای برای معرفی هریک در نظر گرفته شده است؟ -وابستگیهای قومی به چه صورتی به عنوان وجهی از هویت در نظر گرفته میشوند؟ -چه رابطهای بین ابعاد مختلف هویت فرهنگی یعنی هویت قومی،ملی و مذهبی برقرار شده است؟ روشن است که این پرسشها به اصولی مربوط میشود در گفتار پیرامون اقوام در کتابهای درسی موجود است.
زبان عربی که در برنامهریزی عمومی به خاطر اینکه زبان قرآن است همچون زبانی خارجی به حساب نیامده است،در بحث پیرامون زبانهای مختلفی که در کشور صحبت میشود همچون«زبانی قومی»در نظر گرفته شده است.
شاید تفاوتهای فرهنگی مهمی که بین استان گیلان و سایر مناطق کشور وجود دارد،باعث شده است که کمتربه خصوصیات فرهنگی این منطقه توجه شود91.
وابستگی دوگانه به هویت ملی/قومی و شیعی آذری تأکید شده است و آنان همچون مردمی معرفی شدهاند که مصمم به حفظ فرهنگ خویش هستند و میدانند چگونه در مقابل دخالت فرهنگی و«کولونیالیستی»خارجیها مقاومت کنند.
آیا بلوچها به خاطر فقرشان که باعث تداوم شیوهء زندگی عقب افتادهشان شده است و نیز به دلیل اینکه تأثیرات خارجی،طبیعت منشاء آریاییشان42را تغییر داده است،باعث میشود سایر ایرانیان نسبت به آنها احساس گناه کنند؟دور از مرکز بودن محل سکونتشان مطمئنا یکی از عوامل این نوع برخورد است.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) حاصل سخن یادآوری نسبتا محدود قومیت و تأکید کم بر تفاوتهای فرهنگی به منظور ارزشگذاری بر زندگی ایلیاتی(زندگیای که در رژیم گذشته مورد بیاعتنایی بود)و نیز با هدف تحکیم هویت ملی صورت گرفته است."