ملخص الجهاز:
"اختلاف بنیادین روشنگری و کلیسا آنجاست که روشنگران هرچند دانشی را که انسان از طریق عقل و حس خود به دست میآورد،مطلق میانگارند، اما آن را برای به کارگیری در قلمروهای وسیعی از حیات بشری معتبر میدانند و انسان را ملزم میکنند که معیار داوری را تنها خرد انتقادی قرار دهد و قدرت خارجی یا پیشداوری را جایگزین آن نسازد.
اما پرسش اینجاست که روشنگری قرن هیجدهم که جنبشی پس از نهضت رنسانس است و در زمانهای اتفاق میافتد که کلیسا دوران ظلمانی اقتدار خود را سپری کرده،در واقع با چه چیزی سر جنگ دارد؟گلدمن پاسخ میدهد که روشنگری علیه گونهای ایمان پیکار میکند که در اثر رشد اقتصادی و اجتماعی از درون تهی گشته است.
هرچند خود او امیدوار است«مسئولیت تولید و عمل سیاسی و اجتماعی بر عهده تمام افراد جامعه قرار بگیرد که این خود میتواند افقی را بگشاید که در آن زندگی فکری و تاریخی در چارچوبی نوزایی شود و ارزشهای سنتی آگاهی فردی را ماندگار کند و آزادی و مدارا را پایدار گرداند."