ملخص الجهاز:
"درحالیکه باید به این نکته توجه داشت که جداسازی جنسیتی در حوزهای تاثیرگذار همچون دانشگاه و به ویژه در زمینه علوم انسانی که در ماهیت خود انسان را به عنوان موجودی زنده جدا از جنس و رنگ و نژاد به رسمیت میشناسد تا چه حد به مهندسی فرهنگی و تحول و نوسازی آموزشی کمک میکند؟آیا تفکیکی به این شکل زمینه را برای تخریب پایههای آموزشهای نوین و مهندسی در جهت فرو ریختن دیوار اعتماد میان افراد جامعه فراهم نمیآورد؟آیا با چنین مرزبندیهایی خود خواسته به استقبال پسرفت و ایجاد شکاف میان زنان و مردان نمیرویم؟به عبارت دیگر در دانشگاههای علوم انسانی زنانه چه مباحثی بیان خواهد شد که دانستن و مطالعه آن برای مردان فاقد ارزش و غیرضروری به شمار میرود؟آیا بهتر نیست برای مواجه شدن با چالشهای پیشرو در جامعه و حل مسایل مختلف آموزشی،اجتماعی سیاسی،فرهنگی و اقتصادی از نگاه هر دو قشر زنان و مردان در جامعه بهره برد؟چه بسا امروزه زنانی در سراسر جهان، راهکارها و نظریات ارزشمندی را برای خروج کشورها از بحرانهای امروز مطرح کردهاند و در عین حال دیگر تاثیر حضور و همراهی زنان و مردان در کنار هم برای حل معضلات جهانی قابلانکار نیست."