ملخص الجهاز:
"در این ایام بود که زمینههای پیروزی انقلاب هویداتر شد و عدهای که با آیت الله مدنی آشنا بودند و گاهی با ایشان دیدار میکردند و میدانستند که ایشان یار نزدیک امام در نجف بودهاند و دوست داشتند با وضعیتی که تبریز دارد و علما و بزرگان آن تقریبا به دو گروه تقسیم میشوند،آنهائی که با امام هستند و کسانی که به رهبریت امام عنایت زیادی نداشتند،عدهای خواستند تا زمان تبعید شهید مدنی در مهاباد تمام نشده،بروند و دعوتی کنند و ایشان بیایند تبری.
این حرکت هم برای تبریز تلخ بود و هم برای شهید آیت الله مدنی هم قابل هضم نبود،البته به روی خودشان نیاورند و جائی هم عنوان نکردند و مسائلی هم پیش آمد که ایشان به خرمآباد و لرستان بروند و به مسائل آنجا برسند.
حدود یک ماه و نیم هم در آنجا بودند تا در آبانماه،قضیه شهادت آیت الله قاضی پیش آمد و حکم امام برای قبولی نمایندگی ایشان و اقامه نماز جمعه به شهید آیت الله مدنی ابلاغ شد و ایشان به تبریز تشریف آوردند.
در سال 42 که 5 نفر از علمای تبریز در شب 13 آذرماه دستگیر شدند و ساواک به سراغ شهید آیت الله قاضی،آیت الله آسید احمد خسروشاهی،آیت الله دروازهای و دو واعظ به نام آقای انزابی و آقای ناصرزاده گرفتار شدند و آنها را بردند و مدتی در پادگان و زندان ساواک تبریز محبوس بودند،در آنجا جدائی رهبریت چندان شفاف نبود و همه برای نهضت کار میکردند،هرچند در بین خواص این مسئله مطرح بود که رهبریت این نهضت باید با امام باشد،ولی پشت پرده،زمینههای جدائی فراهم میشد."