ملخص الجهاز:
"[به بهانهء سومین سالگرد درگذشت فریدون مامبیگی،معلم نقاش و مجسمهساز معاصر] شهریار احمدی سه سال از خاموشی فریدون مامبیگی گذشت و عجبا که انگار بیشتر از همیشه زنده است.
براستی،او وقتی رفت،برای ما چه چیزی گذاشت؟ما از او چه چیز گرفتیم؟بودن و نبودنش چه فرقی به حال ما کرد؟چه چیز وادارمان میکند که با اصرار یادمانی برگزار کنیم؟مگر استاد چه دینی بر شاگرد دارد؟ زمانی در جایی خوانده بودم:هنرمندان که میروند،فصلی از کتاب زیباییشناسی زندگی بسته میشود و اکنون که دیگر نیستند،انگار چیزی،قطعهای از زندگی را همراه خود بردهاند.
گویی تمام لحظات زندگیام سرشار از تمام چیزهایی است که براستی او زیسته است؛سرشار از طنین پر قدرت خود بودن او که بیزار بود از هرزه سگان غوغا و همهء زاد-و-رود ناساز محنت آلودشان.
به توصیهء یکی از استادانش(آونالی)، نقاشی را جدیتر میگیرد و آن قدر در کارش پیشرفت میکند که مدتی در همانجا دستیار استاد میشود و موفق به کسب مدال طلای نقاشی دولت ایتالیا میگردد."