ملخص الجهاز:
"و شاید بتوان گفت نقطهء اوج آن-آن زمانی که ماجرای الاهیات مسیحی حرکتی آرام و نسبتا بدون چالش خاص داشت و به ناگاه به گذرگاه پیچیدگیهای عصر روشنگری رسید،است-و حاصل آن ساختار قرن نوزدهم را شکل میدهد و در پس آن الاهیات قرن بیستم خود را در برابر این چالشها میبیند و به پاسخگویی و چارهجویی میپردازد و این بار حکایت قدیمی وحدت و کثرت در ساختار دو حقیقت فرابودگی و درونبودگی خدا،در الاهیات مسیحی مورد بررسی قرار میگیرد و سعی بر آن دارد تا با ایجاد تعادل بین این حقایق دوگانه،تنشها و افراط و تفریطها را از بین ببرد.
تلاشهایی که در راستای ایجاد تعادل بین فرابودگی و درونبودگی انجام گرفته بود به یکباره در عصر روشنگری مورد حمله قرار گرفت،ازاینرو نویسندگان در بخش اول کتاب به معرفی این دوران و ذکر خصوصیات آن میپردازند، ابتدا آغازگران این عصر را معرفی میکنند و سپس نگرشهای این دوره در مورد انسان و دین مورد بررسی قرار میگیرد.
و در این راستا ابتدا به بررسی تفکرات و تأثیرات ایمانوئل کانت در این زمینه میپردازند و معتقدند تفکر او در عین حالی که بسیاری از دستاوردهای عصر روشنگری را در خود جذب کرده بود واکنشی منسجم به آن محسوب میشد اما در نهایت او نتوانست بر برخی از گرایشهای مخرب این عصر غلبه کند،او در پی آن بود تا دین را بعنوان دلبستگی و خضوع در برابر خدای فراباشندهای که واضع قوانین اخلاقی است تثبیت کند،خدایی که انجام دادن ارادهء او باید هدف همه انسانها باشد،اما الاهیاتی که بر اثر بکارگیری روش کانت پدید آمد الاهیاتی انسانمدار بود،این الاهیات به شکلی اجتنابناپذیر منجر به تأکید بر درونبودگی خدا شد که خود کانت شدیدا آن را رد میکرد."