ملخص الجهاز:
"مسئله دیگری که نویسنده بر آن تأکید میکند،این است که درصد بالایی از مؤلفانی که در موضوع تفسیر کار کردهاند،دانش- آموختگان حوزههای علمی دینی یا دانشکدههای الهیات نیستند و مدارج رسمی دینی را طی نکردهاند؛اگرچه آنان همواره و هنوز به کارهای تفسیری ادامه میدهند؛ولی دیگر علم تفسیر به آنان منحصر نیست و در کنار شیوخ الازهر و رجال افتا که جایگاه شرعیشان به رسمیت شناخته شده است،متخصصانی در طب،هندسه،علوم تربیتی و زبانشناسی نیز هستند که در ورود به عرصه تفسیر،تردیدی به خود راه ندادهاند که برجستهترین مثال آن تفسیر جواهر،اثر<<طنطاوی جوهری>>است و نیز تفسیر فی ظلال القرآن<<سید قطب>>و مفهوم النص<<نصر حامد ابو زید>>.
3. مکتب تفسیری ایدئولوژیک:این جریان از مقولات و باورهای اجتماعی و سیاسی رجال مکتب المنار که آنها را وظیفه اساسی مفسر معاصر دانستهاند،بهره برده است؛ازاینرو از دهه چهل قرن بیستم، تفاسیر کامل یا جزئی و پس از آن مطالعات و پژوهشهای قرآنیای عرضه شد که به شکل قطبی یا نسبی به مسئله ماهیت ایدئولوژیک مفسر نگریسته است.
نویسنده در پاسخ به این پرسش که چگونه مفسران وابسته به این جریان،به لحاظ معرفتی توانستند،مفهوم اصلاح اجتماعی را چندان گسترش دهند که به گفتمانی ایدئولوژیک تبدیل شود،به قرن پنجم هجری باز میگردد و نظریهپردازی غزالی درباره نص مقدس را که در کتاب احیاء علوم الدین و جواهر القرآن آورده یادآور میشود."