ملخص الجهاز:
"بنابراین«ایران فرهنگی»و «فرهنگ ایرانی»نیز خواهناخواه بایستی در پیوند با جغرافیای طبیعی و سیاسی فلات ایران بررسی شود«ایران فرهنگی»در بستر«ایران طبیعی»پدید آمده و پایدار مانده است و ایران طبیعی آبوهوا و اقلیمی سخت متنوع و گونهگون داشته و دارد و هرچند عمدتا منطقهای نیمهخشک بهشمار میآید و در میانهی خود دو بیابان بههم پیوسته بزرگ لمیزروع دارد که مثل اقیانوس پهناوری از شن و ماسه و زمینهای کمگیاه صاف و هموار جنوب و شمال و شرق و غرب ایران را از هم جدا کرده است؛اما بههرحال مناطق مرتفع کوهستانی و مناطق جنگلی سرسبز پرباران و جلگههای حاصلخیز کنار دریاهای جنوب و شمال را نیز دارد و تنوع آبوهواییاش به حدی است که گاه فاصلهی درجهی گرمی و سردی هوا بین مناطق گرمسیری و سردسیری نه چندان دور از هم به حدود چهل یا حتی پنجاه درجه نیز میرسد و چنین تنوع آبوهوایی کمنظیر و کم فاصلهای که باعث شده است میان مناطق گرم و سرد و پرباران و کمباران گاه فواصل بسیار کم و اندک پدید بیاید خود یکیاز عوامل اصلی تنوع نظام اجتماعی و اقتصادی و به تبع،تنوع فرهنگ آداب و رسوم و...
همچنین در کنار همهی آن درخششها و جهشها به گرفتاری ایران و ایرانیان در تیرگیها و تاریکیها و افتادن به دام خودکامگی و بیقانونی و زوال و انحطاط توجه دارم؛اما بههرحال باید دانست که اگر ایده یا مفهوم ایران به عنوان یک ایدهی فرهنگی مشخص پدید آمد و بالید و گسترش یافت و پایدار ماند؛چنانکه برخی گمان کرده و میکنند فقط به سبب پیدایش ملتهای بزرگ و پیشتازی در رسم جهانداری با اندیشهی حکومت جهانی و یا تنها به صرف پیدایش و گسترش زبان و ادب پارسی نبود،بلکه پیدایش و گسترش ادیان و مذاهب بزرگ مثل آیین زرتشت،آیین مهر،مانویگری،که بعضا در برهههایی جهانی نیز شدند-و پدید آمدن جهانبینی خاص ایرانی و فلسفه و علوم و فنون-به ویژه در دورهی اسلامی-نیز بود به گونهای که نام بسیاری از آن علما و متفکران و فلاسفه از نمادهای اصلی فرهنگ ایرانی و ایران فرهنگی شده است."