خلاصة:
در سیاستهای کلی برنامهء چهارم توسعه،به موضوع ایجاد اشتغال مولد و کاهش نرخ بیکاری به طور کلی و به ویژه برای زنان توجه شده است. با افزایش درصد زنان دارای تحصیلات عالی از کل جمعیت،زنان نقش بیشتر و مهمتری در تأمین نیروی انسانی متخصص خواهند داشت.بنابراین، عرضهء نیروی کار کشور در برنامهء چهارم توسعه،دستخوش تغییرات اساسی خواهد شد و سهم نیروی کار دارای تحصیلات عالی(به ویژه در مورد زنان)افزایش قابل توجهی خواهد داشت؛که این مسئله،بیانگر ضرورت ایجاد فرصتهای شغلی بیشتر و متناسب با تخصص آنها در آینده است. در این مقاله،دربارهء چگونگی اشتغال زنان در سه بخش عمدهء فعالیتهای اقتصادی(کشاورزی،صنعت و خدمات)براساس متغیرهای پیشنهادی بحث شده است.این متغیرها عبارتاند از:ارزش افزوده،دستمزد واقعی، میزان فارغ التحصیلی زنان دانشگاهی و میزان جانشینی نیروی کار دو جنس که از جمله عوامل تعیینکنندهء تقاضای هربخش در جذب نیروی کار زنان براساس مبانی نظری است. در برنامه چهارم توسعهء اقتصادی جمهوری اسلامی ایران،جهت کاهش نرخ بیکاری زنان به 3/9 درصد،باید اشتغال زنان از حدود 622،906،2 نفر در سال 1383 به 826،220،4 نفر در پایان برنامهء چهارم(1388)افزایش یابد.در تحقیق حاضر،نشان داده شده است که میزان اشتغال زنان در سال 1388 براساس برآوردهای انجام شده و با فرض ادامهء روند گذشته و عدم ایجاد تحولات ساختاری،معادل 589،051،3 نفر خواهد بود که با توجه به عرضهء کل نیروی کار پیشبینی شده در برنامهء چهارم توسعه،جمعیت بیکار زنان در این سال به حدود 635،714،1 نفر بالغ خواهد شد و لذا نرخ بیکاری آنان به بیش از 30 درصد خواهد رسید که این نرخ از نرخ بیکاری زنان در سال شروع برنامه(8/17 درصد)بالاتر خواهد بود.
ملخص الجهاز:
">پیشبینی تقاضای نیروی کار زنان در طول برنامهء چهارم توسعهء اقتصادی لیلا سادات زعفرانچی کارشناس ارشد اقتصاد و برنامهریزی توسعه پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی چکیده در سیاستهای کلی برنامهء چهارم توسعه،به موضوع ایجاد اشتغال مولد و کاهش نرخ بیکاری به طور کلی و به ویژه برای زنان توجه شده است.
با توجه به دو متغیر پیشنهادی اخیر به عنوان عامل خاص و مؤثر بر ایجاد فرصت شغلی زنان توسط بنگاههای اقتصادی و حاکمیت الگوی کلی تقاضای پویای نیروی کار،مدل برآود تقاضای نیروی کار زنان عبارت است از: (10)(به تصویر صفحه مراجعه شود) که در آن a4 بیانگر کشش اشتغال زنان نسبت به میزان فارغ التحصیلی دانشگاهی ( NEW )1آنان(متغیر سرمایهء انسانی)و a5 کشش اشتغال زنان نسبت به میزان اشتغال مردان( MLF )2بوده و تفسیر بقیهء ضرایب همانند قبل است.
با توجه به اینکه یکی از روابط بلندمدت به دست آمده بر مبانی نظری مطالعهء حاضر منطبق است،رابطهء تعادلی حاصل از روابط بلندمدت میان متغیرهای مدل در بخش صنعت به شرح زیر ارائه میشود: (به تصویر صفحه مراجعه شود) @ضریب مربوط به لگاریتم ارزش افزودهء بخش صنعت،با فرض ثابت بودن سایر عوامل،اثری مثبت بر اشتغال زنان نشان میدهد به گونهای که 1 درصد افزایش در ارزش افزوده صنایع 47/4 درصد اشتغال زنان را افزایش میدهد.
با توجه به مبانی نظری ذکر شده در خصوص هزینههای وارد به بنگاه اقتصادی ناشی از حضور متناوب نیروی کار زنان در بازار کار،وضع قوانین کار در مورد حمای از مرخصی زنان و وضع قانون حداقل دستمزد جهت حمایت از نیروی کار،از جمله عواملی است که در بخش صنعت موجب عدم تقاضای کارفرمایان در ایجاد فرصتهای شغلی جهت نیروی کار زنان میشود."