خلاصة:
در بررسی زمینة نیاز به مفهوم و اصول عدالت اجتماعی در سازماندهی زندگی دستهجمعی میبینیم که از دیدگاه اسلامی برخلاف دیدگاه مارکسیستها، فمینیستها و طرفداران مکتب قانون وضعی، برای سازماندهی زندگی اجتماعی انسان، نیاز ضروری و دائمی به اصول عدالت وجود دارد. نظریة اسلامی هر چند در اصل نیاز به این مفهوم با نظریه لیبرالی معاصر، همراه است، اما در گامهای بعدی؛ یعنی در بحث ضرورت دخالت دین در تعیین اصول عدالت و تعیین اصول عدالت اجتماعی ، مسیرش را از لیبرالها جدا میکند.
در نظریة اسلامی، با طرح هفت مقدمة گزارشی و ارزشی بر «ضرورت توسل به مفهوم و اصول عدالت اجتماعی برای سازماندهی زندگی دسته جمعی»، تاکید میشود. مقدمات مذکور عبارتند از:
1- واقعیت خودخواهی سرشتی انسان؛ 2- واقعیت تفاوت اولیه انسانها؛ 3- واقعیت اجتماعیبودن انسانها؛ 4- واقعیت رقابت و تنازع در جامعه؛ 5- واقعیت سلطهگری در جامعه؛ 6- ارزشمندی اخلاقی انسانها؛ 7- پندار مشروعیت سودجویی انسان.
ملخص الجهاز:
"بهطور خلاصه، دیدگاه ما در مقالة حاضر دربارة آن جنبه از سرشت انسان که مربوط به بحث از نیاز به اصول عدالت توزیعی برای سازماندهی زندگی دستهجمعی میشود، عبارت است از اینکه انسان، موجودی خودخواه است و دیگر اینکه انسانها در قوای جسمی و فکری یکسان نیستند.
3ـ واقعیت پیدایش سلطهگری در جامعه واقعیت پیدایش سلطهگری در جامعه که بهعنوان سومین گزاره درباره جامعة انسانی وارد بحث از نیاز به اصول عدالت توزیعی برای سازماندهی زندگی دستهجمعی میشود، چنین مقرر میدارد که نظام طبیعی اجتماعی بهسبب نابرابری طبیعی انسانها در برخورداری از منابع قدرت و ثروت، سلسله مراتبی و سلطهگرانه است.
F 1 توصیف تفاوت طبیعی انسانها در برخورداری از منابع قدرت و ثروت به «رحمت الهی» این حقیقت را بیان میکند که از دیدگاه حضرت خداوندگار متعال، برقراری صلح و نظم، هر چند از راه پیدایش نظام سلسلهمراتبی، بر وضعیت برابری طبیعی که مستلزم جنگ همیشگی خواهد بود، برتری دارد، ولی چیزی نیست که انسان با اتکا بر خرد خویش نتواند آن را تصدیق نماید.
قدرت و ثروت به طور برابر» میان تمامی افراد جامعه است که رعایت ارزش اخلاقی تمامی انسانها را تضمین میکند؟ آیا تضمین «برآوردهشدن نیازهای اساسی همگان» اصلی است که باید برای رعایت ارزش اخلاقی همگان در جامعه حاکم شود؟ یا «توزیع منابع قدرت و ثروت»، بر حسب حقوق بهرسمیتشناختهشدة افراد بیانگر اصل اخلاقی حاکم در سازماندهی زندگی دستهجمعی میباشد؟ و یا ترکیبی از اصول یاد شده است؟ هر یک از اصول یادشده در بند پیشین را که بایسته و شایسته بهشمار بیاوریم، همگی در این نکته شریک هستند که در صدد بیان «شیوة درست توزیع سودها و زحمتهای زندگی دستهجمعی» هستند و این، یعنی اصول عدالت توزیعی."