ملخص الجهاز:
در آمدن کیخسرو به نزد کاوس،نیای خود،نیز شهر را آذین بستند و جشنی بزرگ برپای داشتند و رسم نثار در باب وی چنان که بایست بجای آوردند(2)و نیز در بازگشت او از بهمن دژ و ساختن آتشکدهء آذرگشسب و پذیرا شدن مهتران و بزرگان به نزد او ازین رسم یاد شده استـ(3)و چون دوباره به پارسی به نزد کاوس آمد،نیای او با شادی بسیار وی را پذیرا شد(4)و پس از آن در اصطخر -------------- (1)- وزین آگهی شد سوی نیمروز به فیروزی گیسو گیتی فروز که آمد خرامان بایران زمین به پیروزی خسرو پاکدین ببخشید رستم به درویش زر که ناید گزندی بدان شیر نر وزان پس کسی کرد با«نوگشسب» ابا خواسته همچون آذرگشسب هزار و دوصد نامور مهتران ابا تخت و با تاجهای گران پرستنده سیصد غلامان دوشصت همان هریکی جام زرین بدست (ج 2،ص 756) (2)- چو کیخسرو آمد بر شهریار جهان گشت بربوی و روی نگار به آذین جهانی شد آراسته در و بام و دیوار پر خواسته نشسته بهر جای رامشگران گلاب و می و مشک با زعفران همه یال اسبان پر از مشک و می شکر با درم ریخته زیر پی (ج 2،ص 956) (3)- بفرمود خسرو در آن جایگاه یکی گنبدی تا بابر سیاه درازا و پهنای آن ده کمند بگرد اندرش طاقهای بلند نشستند گرد اندرین موبدان ستاره شناسان و هم بخردان در آن شارسان کرد چندی درنگ که آتشکده گشت با بوی و رنگ چو یکسال بگذشت شکر براند بنه بر نهاد و سپه بر نشاند چو آگاهی آمد بایران ز شاه از آن ایزدی فرو آن دستگاه همه مهتران یک به یک با نثار برفتند شادان بر شهریار (ج 2،ص 176-276) (3)- چو زو آگهی یافت کاوس کسی که آمد زره پور فرخنده پی پذیره شدش با رخی ارغوان ز شادی دل پیر گشته جوان دلی شاد از اسبان فرود آمدند همه با نثار و درود آمدند (ج 2،ص 276-376) کیخسرو را بجای خود بر تخت نشاند و تاج کیان را از گنجور خود خواست و ببوسید و بر سر او گذاشت و بسی زبرجد و گوهر بروی نثار کرد و بزرگان فارس نیز بروی آفرین خواندند و زر و گوهر برو افشاندند -------------- (1).