خلاصة:
جامعالخیرات از زمرة وقفنامههای اواخر دورة ایلخانان است که نه تنها ازنظر کیفیت
و کمیت و نوع وقف و شرایط آن حائز اهمیت است، بلکه از محتوای آن میتوان اطلاعات
بسیار مفید فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و جغرافیایی بهدست آورد.
در این مقاله، سه برداشت یا به اصطلاح نکتهیابی از متن وقفنامه صورت گرفته است:
در برداشت نخست درپی آنیم که بدانیم واقفان، ثروت و سرمایة خویش را از کجا آورده
بودند که توانستهاند بخشی از آن را که در معیارهای آن دوره بسیار زیاد بوده است،
وقف کنند. همچنین با مقابله و مقایسة دو وقفنامة جامعالخیرات و ربع رشیدی نتیجه
گرفته شده است که بخش اعظم آن از موقوفات خواجه رشیدالدین فضلالله همدانی بوده
است.
در برداشت دوم، با توجه به اینکه واقفان (سیدرکنالدین و سید شمسالدین)، یکی از
موارد دهگانة موقوفات را «وقف بر بردگان آزادشدة خودشان» قرار دادهاند و بیشتر
بردگان از مغولان بودهاند، ضمن ارائة نمونة منحصربهفرد نوع وقف، ثابت میشود که
جامعالخیرات تنها منبعی است که در آن از بردهبودن نژاد مغول در دورة حاکمیت آنان
سخن به میان میآید. همچنین، شناسایی این گروه و علت بردهشدن آنان بازگو میشود.
در برداشت سوم، نگارنده قصد دارد اغراض و مقاصد واقفان را در زمینة ساخت رباط در
اماکن مختلف و تعیین موقوفات برای آنها، که مورد دیگر وقف است، شناسایی کند. با
توجه به محل ایجاد رباطهای مذکور و اهمیت راهداری در دورة ایلخانان و توسعة تجارت،
درپی آنیم که هدف واقفان را که ایجاد شبکة راه جدید بین یزد و آذربایجان بوده است
تا کالاهای یزد به مرکز حکومت ایلخانان برسد، بررسی کنیم.
ملخص الجهاز:
"چون این موقوفات مختص به بعضی از آنهاست، لازم آمد که نصاب و میزان استحقاق هر صنفی معین شود: آنچه وقف بر مغولتای آزاد شدة پدر و برشش نفر آزادشدگان خود او فخرالدین مبارکشاه، طغای، خسروشاه، قتلغملک همسر مغولتای، تفتنی که همسر قتلغشاه متولی بود و حالا همسر جوهر است و بر اولاد آنها و اولاد اولاد آنها بطنا بعد بطن و قرنا بعد قرن باید ببرد، به این شرح است: تمام هزار سهم از مجموع 16770 سهم اصل سهام قنات سعدآباد که قبلا نام بردیم.
همچنین مولای اعظم بر سیورغتمش و جیجیک زوجة طغای سیصد سهم از مجموع سهام قنات سعدآباد را که قبلا کمیت آن را گفتهایم، نسلا بعد نسل و عقبا بعد عقب وقف نمود و این وقف ترتیبی است نه تشریکی و اگر یکی از آنها وفات کرد و پسر و نوة دختری داشت، سهم او به پسر او مطابق همان قاعده باید برسد و اگر فرعی نداشت، سهم او بر سهام سایر شرکاء اضافه میشود و اگر نسل آنها قطع شد و اولاد نداشتند که مستحق آن باشند، سهم آنها برموقوفات مدرسه و خانقاه منسوب به انشاء واقف که در خارج شهر یزد (سر راه بهروک) واقع است، اضافه میشود.
شایان ذکر است که سید شمسالدین علاوه بر املاک و رقباتی که بر غلامان خود وقف کرد، تعدادی از آنان را که عمدتا از نژاد مغول بودند، در امور مؤسسة شمسیه (شامل مدرسه، خانقاه، دارالسیاده) واقع در کوچة بهروک دخالت داده بود و از موقوفات آن مؤسسه برای آنان مستمری و مدد معاش معین کرده بود مشروط بر اینکه خلاف شئونات اسلامی رفتار نکنند؛ وگرنه از سمت خود معزول میشدند و سهم آنان به خود مؤسسه ارجاع داده میشد (همان، ص 191)."