خلاصة:
در این مقاله سعی شده است اثبات شود که مسئلهی تعدد قرائتها از دین با اجتهاد، کاملا فرق دارد. برای اثبات این مطلب ابتداء مفهوم اجتهاد و تعدد
قرائتها از دین مورد بررسی قرار گرفته تا محل نزاع روشن شود و سپس اختلاف فتاوای فقها به مقام «هست» و «باید» تقسیم شده تا مشخص گردد که اگر
چه در مقام «هست» نمیتوان تعدد فهمهای فقها را انکار نمود اما در مقام «باید» هر تعدد فهمی که لازمهی اجتهاد است، مورد پذیرش عقل، از بیرون و
نقل، از درون، نیست. و لذا اقسام اجتهاد مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است تا ثابت شود که فیالجمله بعضی از موارد هست که هم شیعه و هم سنی،
تعدد فهم را درباره آن قبول ندارند، بنابراین کلیت ادعایی که در بحث تعدد قرائتها از دین، دنبال میشود یعنی اختلاف فهمهای متعدد از متون دینی به
صورت موجبه کلیه، قابل قبول نیست. و نهایتا معیاری برای تشخیص فهم صحیح از سقیم ارائه شده است تا ادعای دیگر آنها (نسبیت در روششناسی
فهم) نیز مخدوش شود.
ملخص الجهاز:
"و اگر خلاف این عمل شود و راه مستقیم عقل کنار گذاشته شده و «سبل» انحرافی در نور دیده شود و فهمهای متضاد و معاند هم به موازات آن «سبل» برای انسان پدید آید، بدیهی است که هیچگاه از تأیید و تمجید عقل برخوردار نمیگردد؛ همچنانکه خدای سبحان در قرآن، اعتقاد بتپرستان را که ناشی از طی طریق در «سبل» انحرافی غیرعقلانی بوده، مورد مذمت قرار داده و میفرماید: «و اذا قیل لهم اتبعوا ما انزلالله قالوا بل نتبع ما الفینا علیه آباءنا او لو کان اباؤهم لایعقلون شیئا و لایهتدون» (19) و هنگامی که به آنها گفته میشود: «از آنچه خدا نازل کرده است، پیروی کنید» میگویند: «نه، بلکه ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروی مینماییم» یا هرچند پدران آنها چیزی نمیفهمیدند و هدایت نیافتند (باز از آنها پیروی خواهند کرد؟).
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در ادامهی حدیث، سر گرایش بعضیها را به قیاس، این چنین بیان میکند: علت امر ـ گرایش به قیاس ـ این است که آنها از اقامه احکام به همان کیفیتی که در کتاب خدا نازل شده است عاجزند، و امر به آن را از کسانی که میبایست فرا بگیرند، نیاموختهاند، آنانی که طاعتشان بر بندگان واجب بوده و هیچ گاه لغزش و خطا در کارشان نیست و امت نیز مأمور هست تا اموری را که برایش مشتبه است به این افراد برگرداند ـ حکم این امور را از آنها طلب نمایند ـ ولی میل به حطام دنیا، مردم آنها ـ قائلان به قیاس ـ را طالب ریاست ساخته؛ لذا راه گذشتگان خود را که ادعای منزلت اولیاء الله داشتند، در پیش گرفتند."