ملخص الجهاز:
"خودکاری و تصادف برتون در مدخلی بر گفتار دربارهء واقعیت کمتر از خود میپرسد:«آیا کممایگی دنیای ما اساسا ناشی از قدرت بیان ما نیست؟»چنین سؤالی نشانهء توجهی است که سوررئالیستها به وسیلهء زبان دارند.
با اینهمه چگونه اشکالی از تداعی میتواند نوعی «واقعیت متعالی»،فراتر از منطق خاص قوهء مدرکه را داشته باشد؟و چرا باید کارکرد ناآگاه اندیشه واقعیتر از کارکرد عقلانی آن تلقی شود؟از این نوع طبقهبندی نمیتوان چیزی فهمید مگر باتوجه به تأثیر و حتی جاذبهای که در آنها عقیده دارند که واقعیت عمیق حالت روانی انسان،در ضمیر ناخودآگاه او نهفته است و برای این ضمیر ناخودآگاه واقعیتی هستیشناختی قایل میشوند که آگاهی روشن ما به درجهء بسیار کمی،از آن بهرهمند است.
حاصل ملاقاتی است واقعی که در دنیای عینی روی داده است،اما گویی که حامل مفهومی است که با دلایل طبیعی نمیتوان شرح داد و گویی ناشی از نشانهای است اما چه نشانهای؟چه رابطهای بین اشتیافق و نظام طبیعی،بین عناصر ذهنی و مادی در اینجا بر ما آشکار شده است؟برتون با ذکر نمونههای متعدد از تصادف عینی که در آنها میکوشد «چاشنی ملاقاتی خیرهکننده،بین انسان و دنیای اشیا»را ببیند،درعینحال میگوید که فقط شاهد سرگردان این امور است و تنها به این اکتفا میکند که بپرسد: کیست که زنده است؟آیا شمایید«نادیا»؟آیا حقیقت دارد که دنیای دیگر،همهء دنیای دیگر در همین زندگی باشد؟من صدای شما را نمیشنوم.
با وجود این،هیچ سوررئالیستی نخواسته است که به چنین تحلیلی دست بزند،زیرا سوررئالیست که وسیلهء بیان خود را در شعر و نقاشی یافته،نخواسته است تناقضهایی را که ظاهرا در جهانبینیاش وجود دارد،از طریق دیالکتیکی حل کند،یعنی با دادن مفاهیم مربوط به گفتمان منطقی،از طریق امر«ترکیب»بر آنها غلبه کند."