ملخص الجهاز:
"او میپرسد که چگونه داوری زیباییشناسانه که در آن عواطف و احساسات سوبژکتیو عرضه میشود، میتواند به نوعی داوری مشترک و جمعی مبدل شود؟1 چون علم از پذیرش احساسات به عنوان مدرک و دلیل سرباز میزند،بنابراین چگونه میتوانیم وحدت و اشتراک در دریافت و تأثر از آثار هنری را مدلل کنیم؟تا آنجا که به احساسات رایج در میان تودهء مردم مربوط میشود توضیح آن آسان است:آنها همواره برخاسته از مکانیسمهای مسلط اجتماعیاند.
بیتردید در همهء ادوار تاریخ،زندگی خانوادگی دنائت و پستی موجود در زندگی اجتماعی مانند استبداد،دروغ و بلاهت در واقعیت جامعه را منعکس کرده است؛ولی به همان اندازه با یقین میتواند گفت که خانواده توانایی پایداری و مقاومت در برابر این امور [ناگوار]را نیز در دامن خویش پرورانده است.
مورتیمر آدلر (Mortimer Adler) در پایان کتاب خود راجع به مسایل زیباییشناسانه نشانههای ظاهری یا بیرونی آثار اصیل هنری را چنین تعیین میکند:«استقبال همگانی در همهء زمانها و یا در تمام طول یک مقطع خاص و همچنین توان ارضای سلیقههای گوناگون.
گفته میشود که باید انسانها در راه آزادی،دموکراسی و ملت جاننثاری کنند؛آیا چنین شعاری اگر ارزشهای تعهدآوری موجود نباشد،عبث نیست؟به اعتقاد آدلر این تنها متافیزیک است که میتواند آن تکیهگاهی را که بشر از دست داده، از نو به او بازپس دهد و فقط متافیزیک است که مشارکت راستین[انسانها]را میسر میسازد.
دیویی در ادامه میگوید: ولی هنرمندان«آکنده از این اعتقاد ژرف هستند که فقط آنچه را که برای گفتن دارند،میتوانند بگویند و بنابراین خطا و ایرا کار در آثار آنها نیست؛بلکه خطا از آن کسانی است که چشم دارند ولی نمیبینند،گوش دارند ولی نمیشنوند."