ملخص الجهاز:
"چه بسیار سوژههایی که در ابتدای امر به ظاهر جذاب بودهاند اما به دلیل پرداخت بد نویسنده و عدم درک امکانات سینمایی برای تولیدشان در گوشهیی خاک میخورند،بنابراین(به تصویر صفحه مراجعه شود) قبل از آنکه هر فردی اقدام به نوشتن فیلمنامه کند باید روی دانش سینمایی خود کار کرده و آن را وسعت بخشد.
ایدهی نو لزوما نباید پیچیده باشد،گاهی اوقات سادهترین داستانها فقط به دلیل تازه بودنشان برای نویسنده به گنجی بزرگ بدل شدهاند؛داستان سادهی«طعم گیلاس»برای«عباس کیارستمی» نخل طلای جشنوارهی کن را به ارمغان آورد،قصهیی که در نگاه اول هیچ جذابیتی ندارد اما ایده و پرداخت آن تازه و منحصر به فرد است حتی اگر دوست داشتنی هم نباشد!متأسفانه فیلمسازانی که خود مؤلفاند اغلب پس از موفقیت یک ایده یا داستان یا حتی فرم سعی میکنند در آثار بعدیشان همان را به نوعی تکرار کنند که در بیشتر اوقات هم شکست میخورند.
ترسیم شخصیتها در سینما به نظر بسیاری از اهل فن مشکلترین نوع شخصیتپردازی است و دلایل زیادی را میتوان برای آن متصور شد: اول اینکه شخصیتهای فیلمنامه باید طی زمان بسیار کوتاه فیلم ساخته و پرداخته شوند،در نتیجه خصوصیات شخصیتی هریک باید فشرده شود؛ فرصتی برای گزافهگویی نیست و ضروریترین ابعاد هر شخصیت باید نمایش داده شود.
تا جایی که میشود باید کنشها را طوری سازماندهی کرد که برای بیننده سؤال به وجود آورند؛نباید همهی اطلاعات را ناگهان در اختیار او قرار داد،اگر ناشیانه این کار انجام شود ممکن است خطرناک باشد و حتی یک کار جدی را به سمت کمدی سوق دهد!یکی از کارگردانهای دیگری که کنش در فیلمهایش نقش اصلی را بازی میکند،«دیوید فینچر»است."