ملخص الجهاز:
"درست است که در بسیاری از اوقات شورانگیزی بحصول مقصود مدد گرانبهائی مینماید اما اگر سخنور قضائی(دادستان و وکیل مدافع)برای اثبات ادعای خود دلائل و قرائن و امارات کافی نداشته باشد و نتواند آنرا عقلا ثابت کند آدابدانی و دلربائی و شورانگیزی کار زیادی از پیش نخواهد برد.
پس واضح است است که چون در ضمن گفتار بخوایهیم تعریف چیزی را بنمائیم باید آن تعریفی را بیان نمائیم که بامراد و مقصود ما متناسب باشد مثلا در همان مدعای یاد شده بالا که میخواستیم شرافت سخنوری را ثابت کنیم اگر بعوض تعریفی که ذکر شد تعریفی دیگری از سخنوری گفته میشد بدین نحو:سخنوری فن اقناع و ترغیب است.
از این تعریف دوم بخوبی تعریفی که اول شد نتیجه نمیگرفتیم و مقصود بسهولت حاصل نمیشد و مجبور بودیم وارد این بحث شویم که اقناع و ترغیب خوبست و اینکار بآسانی صورت پذیر نیست و مناقشه هم در آن میتوان کرد و ممکن است یکنفر مدعی شود و بگوید:سخنور ضمن سخنرانی خود میتواند بیک امر غلط شنوندگان را اقناع کند و بیک عمل بد آنان را ترغیب نماید.
ممکن است بجای تعریف چیزی از آثار و نتایج آن یا لوازم یا خواص یا اجزاء یا انواع و اقسام آنرا برشمارند یا آنرا توصیف کنند بطوریکه سعدی در مورد «دوست»این کار را نموده و میفرماید: دوست مشمار آنکه در نعمت زند لاف یاری و برادر خواندگی دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی (2)یکی دیگر از مواضع یادکردن از اجزاء چیزی است که چون امری درباره خود آن چیز هم درست یا نادرست است مانند اینکه بگوئیم پرتقال- نارنگی بم واقع در استان کرمان خوب است و بعد استدلا کنیم همه مرکبات بم خوبست."