ملخص الجهاز:
"البته در اینجا عنصرهای نمایشی دیگر نیز به میان میآید:رهبری نوازندگان،شکل همنوازی،واکنش تماشاگران و هرآنچه در یک تالار نمایش چشم ما را تواند گرفت.
در واقع هرچه این نفسیها، افزون میگردد و هرچه بیشتر گالاتهها به حرکت درمیآیند-یعنی از دست آفریننده میگریزند-و هرچه بیشتر در برابر اندیشه ما ایستادگی میکنند، هرچه بیشتر ذهن ما با محدودیتهای یکه دارد روبرو میشود،و نیز با امکانها و کمبودهای خود،امکان بیشتری خواهد بود تا هرآنچه در واقعیت پنهان است آشکارتر گردد و در نتیجه خود واقعیت نمایانتر شود.
درباره راههای بیان و ارتباطهای گوناگون که در نمایش رقصی وجود دارد میتوان گفت که هنر سینما همه را به کار تواند برد.
این همدلی حضوری که در زمان پیدایش خود اثر به چشم میخورد-و در هنرهایی چون موسیقی،نمایش رقصی،و نمایش تئاتری،وجود دارد- شاید پیوسته یکی از حسرتهای فیلم بماند.
اما به هر- جهت به دلیل وجود امر گفتار و با درنظر گرفتن شکلهای نخستین نمایش تئاتری-انگار این نظریه روزبروز نیرو میگیرد و نمایش تئاتری بیشتر از همه جایگاهی تواند بود برای انجمن شدن،برای برگزاری آیینها، برای تبادل اندیشه.
او برآنست که این احساس جداگانه و وجود این عنصر جاندار که در برابر اندیشههای آفریننده ایستادگی میکند نه تنها مانع نتواند بود-حال آنکه کسانی چون گاستن باتی32به همین دلیل سرانجام از تئاتر دوری گرفتند-بلکه حتی انگیزه بازرسی تواند شد و نیز انگیزه نزدیکی بیشتر به واقعیت.
بهرحال جریان آنی و حضوری و متقابل که میان تماشاگر و بازیگر در نمایش تئاتری پدید میآید همیشه یکی از حسرتهای فیلم خواهد بود."