خلاصة:
نگارنده در این نوشتار مختصری از نتیجة تأملات خود را در موضوع «تسلسل» فراروی
خوانندگان دانشور نهاده است. این نوشتار حاوی دعاویی است که نویسنده کوشیده است
آنها را به ضرب برهان اثبات کند:
1. در نیاز به تسلسل میان حکمت مشاء و متعالیه تفاوتی نیست.
2. برهان تطبیق در ابطال تسلسل باطل است.
3. ابطال تسلسل به شرط نیاز ندارد.
ملخص الجهاز:
"تمثیلا میتوان دو طناب را فرض کرد که میان آنها تطابق است، هرگاه جزء اول از طناب نخست در برابر جزء اول ازطناب دیگر جای گیرد، به دلیل موجود بودن و پیوستگی طنابها، همین عمل برای تطبیق همه حدود دو طناب کافی است، اما اگر طنابی با امور متعدد غیرمتصل شود، عمل مذکور کافی نیست؛ بلکه باید به تفصیل اجزاء را ملاحظه کرد و این ناممکن است (ایجی، 4/169 ـ 173؛ صدرالدین شیرازی، 2/149).
حد وسط کدام برهان مبتنی بر کمیت یا مبطل کمیت است که با آن عدم تناهی را که از عوارض کمیات است ابطال میکنیم؟ وسط بلاطرف و مشروط بلاشرط و ربط بدون مرتبط، یعنی ممکن بدون واجب، از کجای این حدود تناهی یا عدم تناهی بر میآید؟ اینکه سلسله مختوم باید متناهی باشد گمان ماست نه اقتضای برهان، عجیب است که فیلسوفان ما عالم را قدیم و موجودات را نامتناهی میدانند و سلسله را به واجب ختم میکنند اما برای پرهیز از حصر نامتناهی و اصابت ادله تسلسل، نامتناهیهای موجود خارجی را فاقد شروط میشمارند.
اکنون اگر وفاداری به قوانین منطق مورد نظر است، میتوان از قضایای سالبه سود جست یا اساسا از قیاسهای شرطی بهره برد که نیازی به وجود مقدم ندارند، یعنی به جای این دستاویز سست که چون زمان یا عدد یا حرکت، مجموع موجود ندارند پس احکام ایجابی مانند قابلیت زیادت و نقصان، وسط بدون طرف، شرط بدون مشروط را نمیپذیرند، میتوان استدلال را اینگونه صورتبندی کرد: «همواره اگر زمان یا عدد نامتناهی لحاظ شوند آنگاه وسط بلاطرف یا شرط بدون مشروط خواهند بود و چون تالی ممتنع است پس عدم تناهی زمان یا عدد نیز اثبات خواهد شد."