ملخص الجهاز:
"عللی شمردند که قانعم نکرد و مرا به نوشتن این نامه واداشت تا از آن دوست عزیز بپرسم چه شد که یکدفعه شما به این اخطار تهدیدآمیز و آمرانه تصمیم گرفتید؟ فرضا نویسندهای با لحنی تند و حتی کمی بیادب از شما بخواهد که در نوشته او تغییری ندهید و شما این تغییر را لازم دیدید،از دو حال خارج نیست یا موفق میشوید او را مجاب نمائید یا موفق نمیشوید و اگر نشدید نوشتهاش را به او برمیگردانید او که نمیتواند شما را مجبر به انتشار مقالهاش کند،بر من معلوم نیست چه اشکالی دین برگرداندن وجود دارد که شما اینچنین از آن سر باز میزنید و با این لحن نامهربان همه نویسندگان را تهدید میکنید؟ وقتی نویسندهای برای درج نوشتهاش هیچ زوری نداشت و شما در مقابل با یک نه توانستید ارتباط او را با خوانندگان قطع کنید و صدای او را بگوش آنها که میخواهد برسد نرساندید لا اقل این حق را به او بدهید که در مقابل اینهمه محرومیت و اجبار از شما بخواهد که نوشتهاش را اگرنه پسندید به او پس دهید-این خواست خیلی کوچکی است و شما خوب میدانید که بعضی نوشتهها مثل فرزند نویسنده است و بجان اوبسته است چرا شما این عزیزان را اینطور بیرحمانه میخواهید حبس کنید،از نگهداری آنها چه طرفی میبندید؟ -یا اگر خواهش کرد جملات مقالهاش را تغییر ندهید و بمیل خود حک و اصلاح ننمائید به این خواهش بیاعتنا نباشید چون دوست عزیز شما بهتر میدانید که نوشته مثل یک سمفونی است کسی که آنرا ساخته و هم آهنگی کلماتش را حس میکند و او میتواند اگر ضرورتی اقتضاء کرد آنرا عوض کند تا این توازن بهم نخورد و زیبائیش محفوظ بماند و انگهی این حک و اصلاح اگر خدای نکرده در آن حسن نیت نباشد مشکلاتی بزرگ بار میآورد چون با یک تغییر کوچک در عبارت میتوان مرد مبارزی را رجالهای سازشکار نشان داد که البته شما چنین کارهای زشتی نکرده و نخواهید کرد اما نگین را که همیشه نمیگردانید،کاری کنید که راه انحراف بر همه کس بسته باشد و فضای مسموم خود مختاری در محیط کارتان بوجود نیاید چون دیگرنه خود میتوانید در آن فضا آزاد تنفس کنید و نه دوستانتان رغبت همنفسی با شما پیدا خواهند کرد."