پشت دیوار درمانگاه الأدب والفن

"دوباره متوجه‌ بوی متعفنی میشوم که اکنون‌ دو هفته میشود فضای این قسمت‌ را پر کرده است. این‌ بوی لعنتی را چرا خفه نمیکنند؟ دو زن پرستار اطاقها دارند ملافه‌ها را عوض میکنند از آنها میخواهم: -بهتر است به مسئول‌ بیمارستان گزارش کنید. این پنجره مشرف است به فضای‌ کوچک و فراموش شده‌ای بین‌ ساختمان توی بیمارستان که محل‌ بخش‌های مختلف بیمارستان است‌ و ساختمان کهنه که محل خدمات‌ بیمارستان مثل رستوران-داروخانه- اطاق پزشکان نگهبان و دفاتر مختلف مسئولین قسمت‌هاست. من هم حالا دیگر دیرم شده‌ است باید بروم درمانگاه مامائی‌ زنان و مشغول کار شوم. مرا که می‌بینی پنجاه سال‌ از عمرم گذشته است و یقین قطعی‌ دارم که چون در کمال خوبی‌ میدانم که بچه ترتیب و طریقه‌ای‌ میتوان در ظرف سه ماه ریشه ترکمن‌ را کند و رفع این بلای مبرم را نمود و راه نانخواری این مفتخواران‌ صاحب مقام و اعتبار را برید در گرسنگی و بی‌نام و نشانی بزیر خاک‌ خواهم رفت و باز هم در میان‌ همکارانمان بدنانم و خائن و هیچ ندان‌ بشمار خواهم رفت."