ملخص الجهاز:
"» همسر داروساز که پشت پرده پنهان شده بود صدای در را شنید،نظری به اطراف انداخت و دید که شوهرش کما فی- السابق لبخندزنان با خوشحالی خرناس میکشد،فورا لباس بر تن کرد و کفش دمپائی پوشید و بسوی داروخانه دوید.
پس از روشن کردن چراغ با عجله بسوی در رفت تا آنرا باز کند در اینحال صدای تاپتاپ قلبش را شنید و احساس کرد که دیگر دلتنگ و آزردهخاطر نیست و تماییل به گریه کردن ندارد.
بسلامتی شما!» دکتر که در اثر خوردن آب معدنی سکسکه میکرد گفت«مضافا بر این شوهرها بقدری خرف هستند که بهتر است همیشه در خواب باشند.
شما پیروز شدید و ما مغلوب!» همسر داروساز بصورت گلگون آنان نگاه کرد و به صحبتهایشان گوش فرا داد و بزودی سر حال آمد.
پول را پرداخت و در حالی که دست همسر داروساز را برای خداحافظی فشار میداد گفت: «شوهرت در خواب شیرینی فرو رفته است...
» بالاخره مشتریان پس از صحبت زیاد و بوسیدن دست همسر داروساز با حالت تردید و مثل اینکه چیزی را فراموش کرده باشند بیرون رفتند.
همسر داروساز با سرعت به اطاق خواب دوید و در همان حال نشست و مشاهده کرد که دکتر و افسر با تنبلی بیست قدم راه رفتند و بعد متوقف شدند و شروع به نجوا کردند.
همسر داروساز با عصبانیت به شوهرش که در حال لخت شدن بود نگاه کرد و گفت «چقدر بدبخت هستم!آه،چقدر بدبخت هستم!»و ناگهان بشدت گریست و گفت «و هیچکس هم نمیداند،هیچکس هم نمیداند..."