ملخص الجهاز:
"ترجمه:پرویز پرورش فارس FARCE نمایش لودگی و مسخرگی (به تصویر صفحه مراجعه شود) فارس از نظر فرم تئاتری،بسیار قدیمی است و از نظر استقبال تماشاگر-مانند ملودرام- همیشه بعنوان مشغولکنندهترین وسیله سرگرمی دسته جمعی مورد توجه جهانیان بوده است و خواهد بود.
برای روشن ساختن اهمیت سهم بازیگر در فارس،لازم بتذکر است که چه بسا متنی در مرحله قرائت فاقد هرگونه نمک و مزه بنظر میرسد در حالیکه در مرحله اجرا حتی خشگترین تماشاگر را نیز بخنده وامیدارد،تا آن حد که در مواردی خاص امکان دارد تماشاگری باوقار خویشتن را بخاطر خندیدن به نمایشی آنچنان سطحی،سرزنش کند.
مانند تصویر کردن دیونیزوس- خدای مورد ستایش یونانیها-بصورت موجودی جبون و ضعیف در نمایشنامه«قورباغهها»اثر اریسفان،جنبه دیگر عدم تجانس در شخص بازی- که با نظریه خود حرکتی هانری برگسون تطبیق میکند-غیر قابل انعطاف بودن شخص است که ایجاد تک روی کرده و او را در جامعه آدمی عجیب و نامانوس معرفی میکند.
جالب توجه آن است که تئوری برگسون در حقیقت میتواند ادامه جالبی از همان تئوری عدم تجانس باشد با این توضیح که در تئوری برگسون انسان و ماشین جای خود را عوض میکنند و اجبارا تکرار غیر ارادی را حاصل میشوند.
بخصوص اگر سه تدبیر خاص را بآنها اضافه کنیم که عبارتند از: 1-سر بسر گذاردن (TEASING) 2-وارونهسازی (INVERSION) 3-ناآشنائی (UNFAMILIAR) البته نباید فراموش شود که این تئوریها و تدابیر در مورد فارس در سطحی بسیار ابتدائی مورد استفاده قرار میگیرند.
چون قصد فارس ایجاد خنده است،باید ساختمانش واجد آنچنان چهار چوبی باشد که به حرکات پر تحرک،سریع و غلو شده اشخاص بازی-که بجای فکر کردن عمل میکنند-میدان دهد."