ملخص الجهاز:
"؟ مافات مضی و ماسیاتیک فاین قم فاغتنم الفرصة بین العدمین سعدی سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را سعدی ان الغصون اذا قومتها اعتدلت و لیس ینفعک التقویم بالخشب ترجمه وی چوب تر را چناکه خواهی پیچ نشود خشک جز به آتش راست سعدی اعلمه الرمایة کل یوم فلما اشتد ساعده رمانی خود ترجمان است کس نیاموخت علم تیر از من که مرا عاقبت نشانه نکرد ابو نواس یا رب عظمت ذنوبی کثرة و لقد علمت بان عفوک اعظم مؤلف کتاب یا رب گناهم ارچه بزرک است و بیشمر دانم که عفو تست از آن بس بزرگتر لاندری و ان حیوة المرء بعد عدوه و ان کان یوما واحدا لکثیر ترجمان معلوم نشد دمی آب خوردن پس از بدسگال به از عمر هفتاد هشتاد سال ابو العلاء المعری فی قصیدة یرثی فقیها حنفیا خفف الوطاء ما اظن ادیم الا- رض الامن هذه الاجساد سعدی خاک راهی که بر او میگذری ساکن باش که عیونست و جفونست و جباهست و خدود الاستاذ جمیل صدقی الزهاوی الشاعر العراقی لقد کنت قی درب ببغداد ماشیا و بغداد فیها للمشاة دروب فصادفت شیخاقد حنی الدهر ظهره له فی الصراط المستقیم دبیب علیه ثیاب رثة غیر انها نظاف فلم تدنس لهن جیوب یسیر الهوینا و الجماهیر خلفه یسبونه و الشیخ لیس یجیب له و قفة یقوی بهاثم شهقة تکادلها نفس الشفیق تذوب تدل غضون فی وسیع جبینه علی انه بین الشیوخ کئیب فساء لت من هذا؟فقال مجاور هو الحق جاء الیوم فهو غریب فجئت الیه ناصرا و مؤازرا و دمعی لا شفاقی علیه صبیب و قلت له انا غریبان ههنا و کل غریب للغریب نسیب."