خلاصة:
این مقاله میکوشد با در نظرگرفتن اقامت طولانی جمالزاده در اروپا از یکسو و
رسالت ناسیونالیسم فرهنگی وی در غالب ادبیات داستانی (حکایت) از دیگر سوی، به
فهمی مناسب از دیدگاه یا باور او دست یابد. به این خاطر ابعاد فنی و حرفهای نویسندگی
جمالزاده تحتالشعاع چنین پژوهشی قرار گرفته است. یادآوری این نکته حائز اهمیت
است که این مقاله درصدد طرح اندیشه سیاسی جمالزاده یا نگرش عمومی وی به ایرانیان
و قضایایی از ایندست نیست و اشاره به این موارد صرفا جنبه حاشیهای دارد. البته از
جمالزاده تعداد بسیار زیادی نامه بهجای مانده است که اگر مجموعه این نامهها جمعآوری
و منتشر شود، چه بسا بهتر بتوان فرضیه این مقاله و نیز دیگر نکات درباره خطوط اصلی
اندیشه جمالزاده را به محک نقد و بررسی زد. به نظر میرسد با توجه به آثار موجود
منتشرشده و همچنین خاطرات و دیدارهای مختلف اشخاص با جمالزاده بتوان چنین
استنباط کرد که سه واژه خاطره، حکایت، و پردیس احتمالا کلید واژههای فهم نسبت
یادشده در نزد جمالزاده خواهند بود.
ملخص الجهاز:
"چشمانداز گرایشهای ملی با غلبه عناصری از آزادی و رواداری در عصر مشروطه و در خانواده جمالزاده، از قبل وی را مستعد رسالت ملی ساخته بود و تأثیر تقیزاده در شدتبخشی به فعالیتهای وطنخواهانه در کوران حوادث جنگ جهانی اول، جمالزاده را تقریبا بهطور برگشتناپذیری در این سیر قرار داده بود ولی حوزهای که توانست شرایط روحی ـ وجودی جمالزاده را با ایفای نقش در رسالت ملی هماهنگ سازد، حوزه ادبیات داستانی بود که ابتدا با نگارش داستان «فارسی شکر است»، چهره نمود.
استفاده از لغات و زبان عامیانه در «فارسی شکر است» به تعبیر برخی، سرآغازی در نثرنویسی فارسی بود ولی نباید فراموش کرد که پیش از آن علیاکبر دهخدا در چرند و پرند یا میرزا حبیب اصفهانی در ترجمه کتاب سرگذشت حاجی بابا چنین شیوهای را در پیش گرفته بودند و باز باید یادآوری کرد که «فارسی شکر است»، اولین داستان جمالزاده نبود، بلکه قبل از آن، وی برخی داستانهای دیگر را در دفترچهای به نگارش درآورده بود که بعدها قطعاتی از آنها به چاپ رسید (یاد جمالزاده، 63).
نگاهی به مفاد این «دیباچه» بهخوبی آشکار میسازد که جمالزاده تنها در پی احیا و استعمال زبان و لغات عامیانه برای حفظ وضعیت زبان و ادبیات فارسی نبود، بلکه از حکایتهای خود، بیداری و تنبه مردم به وضعیتی که در آن به سر میبرند هم مراد کرده بود و به تعبیر دیگر، وی از قالب حکایت، نقد اجتماعی ـ فرهنگی را هم مدنظر داشت و به همین اعتبار از آن دسته از روشنفکرانی که صرفا احیا زبان و فرهنگ فارسی در ترکیب «ناسیونالیسم فرهنگی» برایشان مهم بود، متمایز میشود."