خلاصة:
اسکوفیلد نویسندهء کتاب مقدس مرجع،چنانکه مسیحیان منتقد نوشتهاند،در یادداشتهای خود،دچار اشتباهات بزرگی شده است آرا و آموزههای او و تفسیرهایی که از کتاب مقدس انجام داده است،با آموزههای حضرت عیسی علیه السلام منافات دارد.این مقاله به روش کتابخانهای و با هدف نقد آرای اسکوفیلد از دیدگاه مسیحیت،نگاشته شده و در صدد است تا ثابت کند تدبیرها یا دورههای هفت گانه و دیگر عقاید او،مورد تأیید کتاب مقدس و اندیشوران مسیحی نیست.نداشتن نظام واحد،شخصی و خصوصی کردن آموزهء نجات،رنگ سیاسی دادن به ظهور مسیح و حکومت هزار سالهء او،تأکید بر پایهگذاری پادشاهی داود علیه السلام توسط حضرت عیسی علیه السلام و پادشاهی زمینی او،از اشکالات جدی کتاب/اسکوفیلد است.
ملخص الجهاز:
"نه تنها مسیح و مسیحیان بردهء یهود میشوند،بلکه خدا نیز باید بردهء آنان باشد؛چون خداوند زمانی میتواند به مسیح علیه السلام اجازهء بازگشت را بدهد که یهود نقش زمینی خود را-که اسکوفیلد طراحی کرده است-انجام دهند.
اسکوفیلد میگوید:اگر مسیح،پادشاهی خود را از این جهان نمیداند،در حقیقت،او از یهودیان شکایت میکند و با ناراحتی این جمله را بیان میکند که چرا زمینهء پادشاهی را برای او فراهم نکردند؛ولی بیشتر مسیحیان میگویند که مسیح دو پهلو سخن گفته است و معنای این سخن این نیست که او هیچ گونه پادشاهی ندارد،بلکه عیسی علیه السلام در صدد بیان این مطلب است که پادشاهی دارد،ولی پادشاهی او این جهانی نیست.
علامه در پایان،با بیان اینکه وعدهء استخلاف در آیه،جز با جامعهای که با ظهور حضرت مهدی ؟؟؟ بر پا میشود،با هیچ مجتمعی قابل انطباق نیست؛نتیجه میگیرند که خدای سبحان به کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام می دهند،وعده میدهد که به زودی جامعهای برای آنان به وجود آورد که کاملا صالح و عاری از لکهء ننگ کفر و نفاق و فسق باشد،زمین را ارث ببرد و در عقاید افراد آن و اعمالشان چیزی جز دین حق حاکم نباشد؛و این جامعهء با فضیلت و بیمانند،در روزگار مهدی ؟؟؟ خواهد بود؛چون اخبار متواتری که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمهء اهل بیت علیهم السلام دربارهء ویژگیهای آن حضرت وارد شدهاند،از تشکیل چنین جامعهای خبر میدهند."