ملخص الجهاز:
"نخستین دیدار با سید درسال 1362 در حوزۀ هنری و به مدد قیصر شکل گرفت و البته من پیش از آن سید را با رباعیات متفاوت،حماسی و نوآفرینشمیشناختم؛از آن دیدار،نگاهی عمیق و مؤثر و لبخندی زلال،پرشوکت و پرمعنا در قاب ذهن من ماندگار شد و همانروز دریافتم کهعلمدار حلقۀ شعر حوزه،هم اوست.
برایش چنین سرودهام و البته پس از آن خبر«خلافآمد عادت»که«چون پتک سنگین بر آیینه بود»: حالا که آمدهای هیچ کدام باور نمیکنیم که برای دیدن حسن حسینی باید گنجشکها را ببینیم و اما سلمان؛دیگر شاعری که بعد از این همه سال هنوز رفتنش را باور نکردهایم.
فراز آغازین سوگسرودهای برای این شاعر متفاوت،تازهآفرین،آسماناندیش،عشق آشنا و یکتابین پایان این سخن است: (به تصویر صفحه مراجعه شود)و بدینسانزاده شد در مفصل دریا و درخت تا دریا دریایی دیگر را باور کند حیرت کلام کاوشگران خبر از کان بیکرانهای داشت و بدینسان در مفصل دریا و درخت بدخشان شعر از سپیدۀ سر انگشتان سلمان سر برداشت هلهلۀ ابر و طراوت دوبارۀ جنگل تمام افراها او را به نام میشناسند..."