خلاصة:
روندهای امنیتساز در دوران بعد از جنگ جهانی دوم،تحت تاثیر اندیشههای واقعگرایی قرار گرفت.این امر واکنشی نسبت به رویکردهای ایدهآلیستی و نهادگرا محسوب میشد.مکتب انتقادی،مبادرت به نقد واقعگرایی کلاسیک و ساختاری نمود.نظریهپردازان جدید امنیت،بر موضوعات فراگیر و تهدیدات متنوع تاکید داشته و آنرا فراتر از رقابت کشورها میدانند.آنان بر این اعتقادند که موضوعاتی همانند گرم شدن کره زمین،فرسایش لایه ازن و سایر مسایل زیستمحیطی در زمره تهدیدات آینده بشریت محسوب شده و کشورها با«تهدیدات مشترک» جدید روبرو ساخته است.تعیین هرگونه روند امنیتساز براساس نشانههای تهدید شکل میگیرد.اگر نیروها و یا عناصر تهدیدکننده تغییر یابد، در آن شرایط روندهای جدید برای مقابله با تهدید ایجاد میشود.اولین نشانه تهدید امنیت زیستمحیطی را میتوان در محدودیتهای استفاده ار منابع دانست.در حال حاضر،در سطح جهان تغییراتی در ترکیب شیمیایی جو،تنوع ژنتیک گونههای ساکن در کرهء زمین،و چرخه مواد شیمیایی حیاتی در اقیانوسها،جو،زیست کره در حال وقوع است که هم از نظر ابعاد و هم از نظر آهنگ،سابقهای برای آن نمیتوان یافت.بنابراین نظریهپردازان مکتب انتقادی این موضوع را مورد پرسش قرار میدهند که اگر امنیتسازی دارای اولویتهای مختلفی است؛ سلامتی و بقاء جامعهء انسانی چه جایگاهی دارد.این افراد نسبت به رشد سریع فعالیتهای اقتصادی و عدم توجه سرمایهداری به روندهای زیستمحیطی ابراز نگرانی کردهاند.تهدیدات ناشی از تولید فزاینده و توسعهء سریع و همچنین منابع تجدیدناپذیر و منازعات منطقهای از جمله تهدیدات اصلی در این زمینه به شمار میروند.بحران هویت اجتماعی ناشی از پناهندگی،مهاجرت و حاشیهنشینی که دلیل عمدهء آن را در دهههای اخیر میتوان تخریب محیط زیست دانست موج جدیدی از نگرانیهای دستیابی به امنیت پایدار جهانی را ایجاد نموده است. نظریهپردازان مکتب انتقادی تلاش دارند تا معناسازی جدید را برای موضوعات امنیتی ایجاد نمایند.آنان درصددند تا«تهدید مشترک جدید» را برجسته نموده و زمینههای همکاری متقابل را جهت نیل به ایجاد امنیت فراگیر با مفهوم جدیدش فراهم سازند.
ملخص الجهاز:
"نظریهپردازان جدید امنیت بینالملل دارای فراگیری در حوزههای امنیتی بوده و بر این اساس میتوان آنان را در زمرهء تئوری پردازان جدیدی مورد ارزیابی قرار داد که علاوه بر قدرت نظامی و زیرساختهای تکنولوژیک،بر مؤلفههای دیگری از جمله رفاه اجتماعی،درآمدهای اقتصادی و مسایل زیستمحیطی نیز تأکید داشتهاند.
برخی از سناریوهای هشداردهنده آینده که از مباحث مربوط به تخریب زیستمحیطی به دست میآیند،دلالت میکنند که ممکن است محدودیت منابع،به برخوردهای اصلی در مناطقی مانند چین منجر گردد (Brown,1995) بنابراین هرگاه روندهای جدید در حوزهء موضوعات بینالمللی شکل گیرد،طبیعی است که این امر نیازمند فعالیت نیروهای مؤثر و تعیینکنندهای در عرصهء محیطی خواهد بود.
تهدیدات ناشی از تولید فزاینده و توسعه سریع نظام سرمایهداری بر ضرورت توسعه صنعتی تأکید داشته و از این رو تمامی ابزارها و قابلیتهای خود را برای کنترل حوزهء اقتصادی به کار گرفته است.
جنبشهای اجتماعی و مسایل زیستمحیطی به همان گونهای که موضوعات زیستمحیطی در قالب نشانههای امنیت بینالملل مورد توجه و پردازش قرار میگیرد،باید آن را به عنوان نمادی از همکاری گرایی بینالمللی،اجتماعی و انسانی نیز دانست نظریهپردازان امنیت زیستمحیطی که در قالب مکتب انتقادی فعالیت نمودهاند،اقدامات خود را در دو سطح سازماندهی کردهاند.
این افراد برای تولید اقتصادی و بهرهگیری از نیروی کار خود وارد فضای اقتصادی ناشناختهای میشوند که عموما برای آنان و محیط اجتماعی که در آن قرار دارند،مخاطرهآمیز خواهد بود زمانی که آنان نسبت به عواقب موضوع،وقوف یافتند،در شرایط تهییج انتقادی قرار میگیرند.
نظریهپردازان جدید امنیت بر این اعتقادند که موضوعاتی همانند گرم شدن کره زمین،فرسایش لایه ازن و سایر مسایل زیستمحیطی در زمره تهدیدات آینده بشریت محسوب شده و کشورها با«تهدیدات مشترک»جدیدی روبرو ساخته است."