ملخص الجهاز:
"*کروب رضایی قانقاریا از قبلیهی معصوم پابرهنهها نیستم با این که جورابم را هر روز میشورم بو میدهم کفشهای ایمنی گناهی ندارند زخمهای پوسیدهگی خوب نمیشوند *حمید رضا شکارسری بهاریه،مثلا سال تحویل کدام عابر نونوار کفش کهنهای دارد برای کفاش پیر افغانی؟ سال تحویل تنها بهارست که قدم میزند در پارک سال تحویل صندلهای خالی سینما به نقد فیلم نشستهاند سال تحویل اساس خانه لرزیده است دل از جای خود تکان خورده است سال تحویل ناگهان یک سوسک سرآسیمه یک سین به هفتسینمان اضافه کرد دمپایی اما به سنت وفادار بود بهار مرگ را با هفتسینی بر گور مادربزرگ غافلگیر کرد تیتر درشت تبریک میگفت اما برای تیترهای ریز سال نو با سال کهنه چه فرقی داشت؟ *منصور ململی شعر (1) اختران بهاری!
*حمید رضا اقبالدوست قنداق چشمها مراقباند دست از پا خطا نکند زبان را افسار کردهام و قلبم را که تا جنبیدم مال من نبود مادربزرگ میگفت بچه بهدنیا میآید باید حسابی قنداقپیچش کرد 2)نجیب چند هزار سال است آدمها اسبها را اهلی کردهاند غافل آنکه اسبها چه آدمهایی را که بر پشتشان وحشی نکردهاند"