خلاصة:
بسیاری از مردم در مواجهه با آگهیهای تجاری،آنها را بازیهایی تبلیغاتی میدانند که در صورت عدم برخورداری محصولات تبلیغ شده از کیفیت لازم یا مفید بودن آنها برای مردم،نمیتوانند تأثیری بر تصمیم مردم مبنی بر خرید آنها بگذارند.این عده از مردم از هزینههای هنگفت و تخصصهای متفاوتی که صرف ساخت یک آگهی چندثانیهای شده است بیخبرند.آنها نمیدانند که شرکتهای آگهیسازی چگونه با استفاده از تازهترین پیشرفتهای علمی در حوزههای مختلف روانشناسی،اجتماعی،علمی و حتی سیاسی، آگهیهایشان را به گونهای میسازند که بدون اطلاع یا رضایت مصرفکننده، او را دقیقا به همان کنشی وادارد که این شرکتها میخواهند.در سالهای اخیر،استفاده از برخی از این شگردها در کارزارهای انتخاباتی در امریکا،از جمله کارکردهای جدیدی است که برای این شگردها پیدا شده است. شگردهایی که با دستکاری در روند تأثیرپذیری مردم از آگهیها یا نطقهای نامزدهای انتخاباتی و رخنه در سازوکارهای ناخودآگاه،آنها را ترغیب یا حتی وادار به گزینشی خاص میکنند.نوآوریهایی که نگرانی جدی برخی از منتقدان را نسبت به از راه رسیدن آیندهای برانگیخته است که در آن،این شرکتها بتوانند تودههای مردم را وادار به هرکنشی که خود میخواهند کنند.
ملخص الجهاز:
"اما آیا ما باید این نگرانی را داشته باشیم که تکنیکی که با الگوهای ناخودآگاه مغز سروکار دارد میتواند برای اثرگذاری بیجهت و مفرط مصرفکنندگان مورد استفاده قرار گیرد و بدون رضایت و اطلاع،آنها را به روباتهای خریدکننده تبدیل کند؟در واقع بازاریابی عصبشناختی،زنگهای خطر را در میان برخی طرفداران مصرفکنندگان به صدا درآورده است-کسانی که این شگرد را «برندشویی»مینامند-که ترکیبی حاصل از برندسازی و شستوشوی مغزی است.
در حالی که دیگر مؤسسات بازاریابی عصبشناختی وارد حوزه کارزارهای انتخاباتی سیاسی شدهاند و نطقهای نامزدها و آگهیهای آنها را مورد آزمایش قرار دادهاند، نورو فوکوس این کارها را انجام نداده است.
ما فقط میتوانیم اندازهگیری کنیم که آیا شما توجهتان را به چیزی معطوف کردهاید یا نه؟» پل روت والپ زیست اخلاقشناسی که مدیر«مرکز اخلاق اموری»است میگوید،بدبینان به این نکته نیز اشاره میکنند که بازاریابی عصبشناختی مبتنی بر این باور اشتباه است که جرقه زدن یک فعالیت مغزی خاص میتواند اثرگذاری واقعی و قدرتمندتری از واکنشهای رفتاری اشخاص باشد."