تخم مرغ های دنیا الأدب والفن

"من در خانۀ آقای هاسه گاوا بودم که سه‌سوئه ماتویی تلوتلوخوران وارد آن‌جا شد و زیرشالی که به کمربند بسته بود چند بطری شراب با خود داشت. به نظرم تنها دلیل منطقی آمدنش به آن‌جا می‌توانست این باشد که شنیده بود آقای هاسه گاوا ساکی ژاپنی زیادی دارد. نمی‌تونی راه بیفتی و پوسته‌هارو بشکنی تا تمام دنیا از تخم‌مرغ بیرون بیان؟» سه‌سوئه ماتویی گفت:«نه،نه!متوجه منظوم نشدی!من نمی‌تونم تخم‌مرغ‌هارو بشکنم. آقای هاسه گاوا گفت:«حالا بااین‌همه تخم‌مرغ می‌خوای چیکار کنی؟نمی‌خوای به اقدامی بکنی؟نمی‌تونی بعضی از این‌هارو گرمشون کنی تا از داخل بشکنن؟» سه‌سوئه ماتویی گفت:«نه. آقای هاسه گاوا گفت:«سه‌سوئه ماتویی الان ناراحتی؟از این که مثل آدمای بی‌قیدوبند بیست و چهار ساعته می‌خوری و می‌خندی خوشحال نیستی؟» سه‌سوئه ماتویی گفت:«هاسه گاوا،اومدی نسازی‌ها،داری برام دل می‌سوزونی؟ داری احساساتی می‌شی. پس این حرفایی که زدم چی بود؟» آقای هاسه گاوا گفت:تا این لحظه که من چیزی راجع به مزۀ ساکی از تو نشنیدم»."