ملخص الجهاز:
"-چرا مجلهء این ماه هنوز چاپ نشده؟ -چرا خانم الان روی پیشخان روزنامهفروشیهاست.
درست همان حس عجیبی را داشتم که پارسال برای دیدن اسامی قبولیهای کنکور به جانم افتاده بود و چندین بار به کیوسک روزنامهفروشی سر زده بودم تا بالاخره روزنامه آمده بود.
همان وقت یک موتوری که روی خورجیناش کلی مجله و روزنامه بود سر رسید!از موتور پیاده شد و بستهیی مجله روی پیشخان کیوسک گذاشت.
آن وقت بود که چشمم به مجله افتاد و یک جلد از آن را برداشتم و پولش را روی پیشخان گذاشتم.
انگار نفر اول کنکور شده بود.
-آقای سردبیر؟ -بله.
میدانستم که بالاخره یک بهانهیی پیدا میشود تا من هیچوقت اولین داستان چاپ شدهام را نبینم.
نمیدانستم،اما راستش ته دلم یک جوری شور میزد که انگار آن داستان نباید چاپ بشود.
گوشی را گذاشتم؟از کجا و چطور میتوانستم داستانی بنویسم و مطمئن باشم که آقای سردبیر آن را چاپ میکند؟"