ملخص الجهاز:
"همچنین وقتی که به مردم گفته شود این عبارات به وسیلهی شاعران نوشته شدهاند،نه برنامهای کامپیوتری،زمان بسیار کمتری را برای فهم آنها صرف میکنند.
به علاوه مردم تلاش بسیار بیشتری برای فهم عبارات نا به هنجار مانند:چاقوی جراحی مثل نعل اسب میکنند،وقتی فرضا به وسیلهی شاعران نوشته شده باشند،نه برنامههای کامپیوتری تصادفی،دقیقا به این دلیل که فقدان مقاصد ارتباطی در کامپیوتر مسلم است.
مطالعات تجربی نشان میدهد که خوانندگان عادی آگاهانه از فرضیاتشان دربارهی نویسنده برای تفسیر متون و استنباط آنچه نویسندگان تمایل به انتقال آن از طریق متون شان دارند.
راوی از نویسنده مهمتر است دلیل دوم دیک سون و بارتلو سی علیه مدل ارتباطی متن این بود که خوانندگان،حداقل در برخی متون،بیشتر روی راویان تمرکز میکنند تا نویسندگان واقعی یا تلویحی.
قابل اعتماد نبودن مقاصد دلیل سوم دیک سون و بارتلو سی(1002)دربارهی درک متن قصدآمیز،به غیرقابل اعتماد بودن مقاصد(نیات)مربوط میشوند حتا وقتی خوانندگان میدانند نویسنده کیست و چیزی دربارهی عقایدش میدانند،باتوجه به ابهام معنی قصدآمیز،کشف مقاصد نویسنده کاملا دشوار است.
ملاحظه کنید که چگونه این طرح میتواند در عمل کار کند؟مثلا چه مقاصدی را باید برای فهم شایستهی چنین عبارت شعری استنباط کنیم:وجد،شلوغی مرغ آوازهخوانی است که بالهایش را برهم میزند؟این سوال بهطور سنتی فرض میکند که مقاصد مستقیما به یک شخص مربوط میشوند،مثل شاعری که در بافت اجتماعی-فرهنگی-سیاسی به خصوصی مینویسد.
باوجود این همانطور که اسپر بر و ویلسون(9891)بحث کردهاند،اشتباه عمده در زمینهی کاربردشناسی(مطالعهی تفسیر گفته) این فرض است که کاربردشناسی: باید صرفا به کشف مجموعهی بیشماری از فرضیات-برخی مستقیما بیان شده و برخی تلویحی-مربوط باشد،اما ممکن است که همهی این فرضیات بهطور انفرادی به وسیلهی شخص سخنگو داده شده باشد..."