ملخص الجهاز:
"شعر ایران:هذیانهای یک سفیر منوچهر آتشی مرا برای کشتن کی روانه کرده؟ همهچیز سفید است -مثل برعکس ردای من- و این کویر که بوی کافور و اتاق بعد از عمل میدهد و این داس بلند که فقط ستارهها را -از زیر گردن سنبل- میبرد مرا به کشتن کی روانه کرده-آن فرودترین بالاتر؟- مرده شور این اسبم را ببرد با ساقهای نازک بادی که بادی که از کویر میگذرد میراندش مرا برای...
بوی دتول و آمونیاک میدهد پس مرا برای کشتن کی فرستاده -آن بالاترین فرودتر؟- مردهشور این داس مرا ببرد هنوز نام گندم را نشنیده و مردهشور این قصرش را ببرد که سبز است سبزتر از دکترها،پرستاران در لباس عمل و گندم پیش از درو مردهشور این همه دکتر را ببرد که برای ختنه کردن یک ساقه«نی»این همه تیغ و چاقو و نشتر آماده در هوا گرفتهاند -با دو انگشت منتظر..."