ملخص الجهاز:
"اما شعر چهگونه میتواند مرز خود را حفظ کند و در عین حال بدون آسیبپذیری از نوع پلی ژانریک شدگی به متن شدن برسد و ساختار ژانر دیگری بر او غالب نشود.
روایت«پوست پیازی»«کلیله و دمنه»در کدام اثر منظوم همزمان یا پس از آن اتفاق میافتد؟باور کنید این یک امتیاز برای منظومههای داستانی ماست که به اقتضای خود نوع روایتشان با داستانهای منثور یکی نیست و استقلال خود را در عرصهی روایت حفظ میکنند.
اصلا یعنی متن چیست و این فهم در ارتباط با آن چهگونه تعریف میشود؟خوب،مجبورم بگویم که «بارت»متن را اتفاق میان مخاطب و اثر مکتوب میداند.
چرا این کلمه(متن)را برای آن کتابها(کتب مقدس)به کار بردهاند؟چرا جای این کتابها در تقسیمات ژانریک زبان غیرعلمی(ادبی)خالی است؟شاید دلیلش فراژانریک بودن این نوشتههاست؛چرا که در آنها هم جملات قصار هست،هم داستان هم شعر و هم موسیقی."