ملخص الجهاز:
"نابغه1 آرتور رمبو2 ترجمه پرویز خضرائی او مهربانی و ایثار است؛چرا که درهای خانه را به روی زمستان کفآلود و تابستان پرغوغا باز گذاشته است.
او مهربانی است و آینده،او عشق است و توان،در برابر چشمان ما که میان خشم و ملال ایستادهایم بر پهنهی آسمانی توفانی،و در امواج بیدقهای خلسه میگذرد.
او عشق است؛او پیمانهای است خلل ناپذیر که دوباره آفریده شده.
زندهی چرخندهای است دوست داشته شده که به زیورهای مهلک آراسته است.
و آنگاه که ستایش از میانه برخیزد؛صدای زنگ،زنگ ساختمان او از طنین باز نخواهد ماند:«دور،دور،دور شوید خرافهها و لاشهها باستانی!دور شوید زندگیی روزمره و سالها!آفتاب شما به چاه تیرهی مغرب در رسیده است!» او بر جای خویش استوار است؛از آسمانش فرود نخواهد آمد.
چرا که این او بوده است،و او محبوب بوده است:پس وامی در میان نخواهد بود.
او همهی ما را شناخته است؛همهی ما را دوست داشته است."