ملخص الجهاز:
"ای خاک شکیبا رسول نجفیان (به تصویر صفحه مراجعه شود) میبرند ترا بر دستها و شانهها و اشکها دردا و دریغا...
افتاده از صدا ساز و کمانچهها و میبرند ترا در کوچهها.
ای ققنوس تنها.
ای خاک شکیبا با او مهربان باش ای مادر بردبار در گوش این کودک رستگار هر شب لالایی بخوان و از رقص آب بگو در رگ ریشههای گیاه.
و از ماه بگو که افتاده در لرزهء چشمهها میخوانند هر دو سوگ آبی نیلوفرها.
سپید به میهمانیات آمد، ای خاک شکیبا، مهربان باش، با او.
و بخوان در گوشش سوگ پروانهها را بر شانهء پر تسلای گلها و ای بیکرانگی آسمان به پیشبازش بشتابید ردش را،از عطر پیچیده در هوا، پیدا کنید پیدا و بشتابید سوی این ققنوس تنها مانده،در میانهها و پرواز دهید سرودههایش را در کهکشان بیانتها آه دریغا و دردا...
که ما، بیاو تنها همچنان «طی میکنیم» «شب را» «و روز را» «هنوز را» مرداد 97"