ملخص الجهاز:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) عشق،ارباب ماست (به تصویر صفحه مراجعه شود) آزادانه به هر جا میرود بالهایش را در باد بر هم میکوبد در خورشید میتپد روی کاجها مینشیند و مثل اندیشهی مزاحمیست هیچ چیز باعث فراموشیاش نمیشود باید به او گوش سپرد به زبان برنز حرف میزند به زبان پرندگان سخن میگوید استغاثههای شرمسارانه دارد تحکمهایی دریاگونه نه میشود مبارزهجویانه به او نگاه کرد نه با ابروانی درهم رفته باید او را پذیرفت رفتار یک ارباب را دارد معذرت خواهی بر او اثر نمیکند کاسبرگ گلها را از هم میدرد یخهای قطور را آب میکند هرگز نمیشود به او گفت میهمان نمیخواهیم باید او را پذیرا شد در جوابهای ظریفش چربزبانیهای زیرکانه دارد و دلایلی عالمانه با صدایی زنانه نه علوم انسانی تو را نجات میدهند،نه علوم الهی باید او را باور کنی چشمبندی بر چشمهایت میگذارد که از آن رنج میبری آغوش گرمی به تو هدیه میدهد که نمیتوانی نپذیری او میرود و تو افسون شده به دنبالش میروی حتا آنگاه که میدانی این راه مرگ است."