"در حقیقت،اگر بازارها آنطور که بعضی عقیده دارند واقعا کارآمد بودند،دیگر نیازی به بانکهای مرکزی نبود؛بازار خود میتوانست سطح مناسبت نرخ بهره را در اقتصاد تعیین کند،و اگر هرگونه مشکلی در سیستم مالی پیش میآمد،به صورت خودکار خود را به حالت تعادل بازگرداند.
اولین مشکل این است که مصرفکنندگان(و شرکتها)،ترغیب میشوند تا به جای اینکه پسانداز کنند،وام بگیرند؛و این امر،یا به علت پایین آمدن سطح نرخ بهره میباشد،و یا آنها عقیده دارند که بانکهای مرکزی و دولتها در صورت بروز مشکل،به نجات آنها میآیند.
اینکه به بازارها اجازه دهیم تا راه خودشان را پیدا کنند،تنها منجر به تکرار بحران دهه 1930 خواهد شد؛و نجات فانی مائه و فردی مک،نشان میدهد که سیاستگزاران هر کاری را برای اجتناب از این تکرار انجام میدهند.
اما خطر اینجاست،که زمانی که بانکهای مرکزی یک حباب اعتباری جدید خلق میکنند،اقتصاد را در کوتاهمدت نجات میدهد؛اما هنگامی که بحران بعدی رخ میدهد،هزینه آن به مراتب بیشتر خواهد شد."