خلاصة:
یکی از زیباترین بخشهای گلستان ماجرای «جدال سعدی با مدعی»است که در شمار حکایت گونههای بلند این کتاب است.این ماجرا اگرچه به عنوان حکایت ندارد اما برخوردار از ویژگیهای داستان و حکایت است.سعدی در این ماجرا سعی نموده است،ضمن توجه به محتوا و پیام،به آرایش ظاهری کلام نیز بپردازد.طیفهای اجتماعی،اخلاقی،فرهنگی و تربیتی و از سوی دیگر طیف ادبی و هنری و داستان بهطور قطع تأثیر بهسزایی در جاودانگی این اثر دارد.
ملخص الجهاز:
"اما در مقابل براهین خصم،بار دیگر توجه خواننده را به خود جلب میکند بهطوری که در برابر گفتهی سعدی تسلیم میشود و در مقابل درویش هم خاموش میماند و به نوعی ادلهی هر دو را میپذیرد و در پایان راغب میشود که بداند این نزاع و جدل چه سرانجامی خواهد یافت و وقتی نویسندهی توانا از زبان قاضی که دارای حکمت و تعقل و سعهی صدر است،به داوری دربارهی این دو گروه میپردازد،خواننده از اوج تزلزل و سردرگمی به فرود امن و آسودگی میرسد و در مقابل سخن قاضی تسلیم میشود و به زبان درون میگوید:نمیتواند جز این باشد.
تجاهل العارف نکتهی دیگر این که اگر این ماجرا واقعا برای سعدی رخ داده باشد، چگونه ممکن است این شخصیت عالم،حکیم،واعظ و سخنران با تجربه و دنیا دیده که بیش از هرکس دیگر به نقاط ضعف و قوت اغنیا و فقرا واقف است،نتواند بدی توانگر حریص و خودخواه و بزرگی و کرامت درویش واقعی را تشخیص دهد و از عهدهی پاسخی منطقی به اعتراضات مدعی برنیاید و حاجتمند به حضور قاضی باشد؟به نظر میرسد که در متن نوعی«تجاهل العارف»برای نویسنده وجود دارد،وی برای تعمیق بیشتر و ملموس شدن خواننده با کلیهی خصوصیات و ویژگیهای هر دو گروه،این نزاع و درگیری صوری را با این کیفیت برمیگزیند و از این زاویهی دید وارد میشود.
نتیجهگیری آنچه از این گفتار استنباط میشود این است که ذهن فراگیرنده و اندیشهی جهان شمول سعدی پیرامون همهی ابعاد زندگی بشری از یک طرف و از جانب دیگر هنر بیان و زبان او که در مقابل اندیشههای متعالی و بلندش در مضیقه و تنگنای واژگان قرار نمیگیرد،از دلایل ماندگاری و اثرگذاری حکایت بلند و زیبای جدال مدعی با سعدی است."