خلاصة:
هند سرزمین اسطوره ها است و کهن الگوها و ایزدبانوان در سروده های شاعران این دیار نمودی ویژه دارند. در این نوشتار بر آن ایم که نمود این کهن الگوها و ایزدبانوان را در غزل های بیدل دهلوی، بیابیم و دریابیم کدام یک از آن ها در ذهن شاعر بیش تر رسوب کرده، و به گونه یی ناخودآگاه، در زبان او پدیدار شده است. نتایج نشان می دهد که سه کهن الگوی زایش خداانگاری، زمین زایی، و گیاه(درخت) زایی در اشعار بیدلبه کار رفته است.خداانگاری با باورهای اسلامی بیدل هم سو است و این شاعر در پس همه ی پدیده ها خداوند یک تا را می بیند. زمین زاد بودن انسان و یکی پنداشتن زن و زمین، به دلیل بارور بودن شان، ریشه یی عمیق در میان اقوام گوناگون دنیا دارد و در اسطوره ها و آیین هانمایان است؛ به همین دلیل،بیدلزمین زاد بودن را،بیش از عناصر دیگر اسطوره یی، مورد توجه قرارداده است. گیاه زایی یا درخت تباری نیز، در میان اقوام گوناگون،رمز باروری، نامیرایی، و زنده شدن پی در پی است ورویش گیاه از انسان، پس از کشته شدن قهرمان در اسطوره ها، نشان دهنده ی همین باور است. بیدل این کهن الگو را به شکل تشبیه خود یا معشوق به درخت و بخش های گوناگون آن (گل، غنچه، و دیگر) نشان می دهد. وجود کهن الگوها در شعر بیدلدلیل باور او به این اسطوره ها نیست و تنها رسوب خاطره یی جمعی را نشان می دهد که در ادبیات نمود یافته است. باور حقیقی بیدل، به عنوان شاعری مسلمان، گرایش ملایمبه وحدت وجود یا خداانگاری و نیز خاک انگاری در سویه ی جسمانی است
ملخص الجهاز:
(الیاده ۳۶۲ :۱۴) کهن الگو، که «صورت ازلـی » و «سـرنوع » اسـت و در اصـطلاح فلسـفی بـه «کلـی » برگردان شده ، دربرگیرنده ی انواع طرح های روایی ، شخصیت ها، و تصاویر مشخص اسـت ، کـه در آثار گسترده و گونه گون ادبی تکرار می شود یا در افسانه ها، اسطوره ها، مناسک و آیین هـا نمود می یابد؛ یعنی «مجموعه یی از مفهوم ها و صفت ها، که برخلاف شی ء و فرد واقعی ، نـه ویژگی های فیزیکی معینی دارد و نه زمان و مکان مشخص » (موحد ۳۷۷ :۵۱)؛ بنـا بـر ایـن ، دلیل همانندی اسطوره های مشترک ١ ملل ، کهن الگوها و صور نوعی یا صور مثالی است ، کـه در شعر، داستان ، و رؤیا نمود پیدا می کند و «نوع » را جای گزین «شخصیت »٢ مـی سـازد؛ در حالی که این شخصیت نماینده ی ویژگی هایی مثالی و کلی است ، که در دست رس نیست و در زمان و مکان نمی گنجد.
باور به آفرینش خداوند، به شکل خداانگاری خـویش یـا رسـیدن خاسـت گـاه پیـدایش انسان و موجودات به وجود لایتناهی بی هم تا، در اسطوره های ایرانی نیز دیده می شود؛ چون آن که مینوی خرد، پیدایش اورمزد و نیز موجودات اهرمنی را از زروان بی کران توضیح می دهد: یکی از کهن ترین اعتقادات ایرانی در باره ی خالق و خلقت ، اعتقاد به موجـودی بـه نام زروان است که حامل دو فرزند اورمزد و اهریمن اسـت .