ملخص الجهاز:
"وقتی در گفتهای معروف مینویسد:«ذهن نقاش باید مانند آینهای باشد که به رنگهای بسیاری که جلویش قرار میگیرند،درآید و پر شود از نمونههایی از تمام چیزهایی که جلویش قرار میگیرند»(مکماهون، 6591،ص 17)،نه تنها از وفاداری سفت و سخت به حقیقت بصری دفاع میکند و جسورانه در مقابل نقد افلاطون دربارهء تقلید،ورق را چنان برمیگرداند تا باارزشهای علمی مدرن هماهنگ باشد،بلکه توصیفی روشن و کنایهآمیز از هنرمندی ارائه میدهد:پذیرندگی دائمی و زیاد حواس بصری که از یکسو جذاب است و از سوی دیگر،قابلیتی بیپایان و سیالیتی درونی-یعنی نوعی بیخودشدگی-دارد.
هدف این مقاله این است که نشان دهد سخنان لئوناردو دربارهء انضباط هنری جنبهء مهمی از تفکر او و ویژگی مهمی از تجدد آن است و باید به رویکرد کلی او به هنر نه تنها به عنوان یک ذهنیت علمی نوظهور،بلکه با توجه به فشارهای اقتصادی و اجتماعی جدید-که به همان اندازه خاص دنیای نوین است-نگاه کرد.
آلبرتی کاربرد آینه را برای کمک به نقاش در تشخیص نقایص کارش توصیه کرده است(آلبرتی، 6691،ص 38)؛لئوناردو نیز تأکید کرده است که چگونه ممکنم است آینه باعث شود تصویر به نظر رسد کار هنرمند دیگری است:«من میگویم وقتی نقاشی میکنی،باید آینهء تختی در کنارت داشته باشی که دائم در آن به کارت نگاه کنی.
این تفحصها نیازمند بیشترین هوشیاری و حضور ذهن است: مثل نقاشی نباش که وقتی از تخیلش خسته میشود،کارش را رها میکند و با انجام ورزش پیادهروی خستگی ذهناش را حفظ میکند؛اشیاء مختلف را که دیگر نمیبیند و نگاه نمیند هیچ،اغلب اوقات با دیدن دوستان یا خویشان و احوالپرسی آنها،صدایشان را نمیشنود و نمیبیندشان و حتی آنها را نمیشناسد؛درصورتیکه اگر این نقاش با هوای تازه روبهرو میشد چنین وضعی نداشت."