"ماندانا سپاسی(نقاش) در حال حاضر در سه نمایشگاه شرکت دارم که(به تصویر صفحه مراجعه شود) دوتای آن‌ها همراه با گروه آبی بی‌کران است و دیگری با اساتید دانشگاه سوره در نگارخانه‌ی این دانشگاه برپا می‌شود.
جعفر نجیبی(مجسمه‌ساز) (به تصویر صفحه مراجعه شود)در همین هفته در دو نمایشگاه گروهی که به مناسبت روز زن برگزار می‌شود شرکت می‌کنم.
ویدا ربانی حقیقی(تصویرگر) سال گذشته در نمایشگاه تصویرسازی برلونیا(به تصویر صفحه مراجعه شود) حضور داشتم و یکی از سه هنرمند ایرانی بودم که تقدیرنامه دریافت کرد.
این سکوت و آرامش،در میان موهای آشفته و (به تصویر صفحه مراجعه شود) خوان میرو لباس‌های نامرتبش شگفت‌آور بود.
ژولیت به میرو زنگ زد و گفت:«یک استاد نقاش از پاریس آمده است و می‌خواهد شما را ببیند...
جوان نقاش مدت‌ها تابلوها را نگاه کرد و بعد گفت:«شما که این قدر فیلسوفانه فکر می‌کنید،چرا مثل بچه‌ها کار می‌کنید؟!» میرو نگاهی تیز به او کرد و گفت:«خوب فهمیدی جوان!ای کاش احساسات پاک و خالص بچه‌ها را هم داشتم."
(
, 
, 
)
