ملخص الجهاز:
"مسئلهء دیگر تعریف حد و مرز اقوال است(در فرهنگ اسلامی حدیث تعریف مشخصی دارد که خود از خویشتن رفع ابهام میکند)،آیا همهء عبارات عربی در تعریف قول میگنجند؟مثلا آیات قرآنی!آنچه از نام این کتاب برمیآید آن است که نمیتوان در میان مدخلهای آن به دنبال آیات قرآنی بود(و از لحاظ اختصاصی بودن موضوع کتاب،درست همین بود)؛لیکن هراز گاه در میان این«اقوال و احادیث»به آیات قرآنی نیز برمیخوریم؛-ص 2،ذیل الآخر، من کان یؤمن بالله و الیوم آخر [الطلاق،2]-ص 4،ذیل الآخرة، و ابتغ فیما آتیک الله الدار الاخرة [القصص،77]-ص 7،ذیل آدم، یا آدم انبئهم[به غلط:ابنئهم]بأسمائهم [البقرة، 33].
مثلا،مدخلهای«ابن ابی قحافه»و«ینظر»، «اراد»،«میت»،«یمشی»،«وجه»،و«الارض»را مشاهده کنید:خواهید دید که حدیث «من أراد أن ینظر إلی میت یمشی علی وجه الأرض فلینظر إلی ابن ابی قحافة»به دو جزء تقسیم شده(جزء اول از ابتدا تا الأرض و باقی حدیث جزء دوم)و این دو جزء به تعداد کلمات کلیدی خود در کتاب مکرر شدهاند:یعنی جزء اول شش و جزء دوم دوبار(هردو جزء ذیل مدخل ینظر به صورت مجزا ذکر شدهاند).
مثلا،مدخلهای«اباذر»،«تدری»،«غم»،«فکر»و«اشتیاق» را بنگرید؛قول ناقص و نامفهوم«یا اباذر أتدری ما غمی و فکری و إلی أی شیء اشتیاقی؟»ذیل تمامی این مدخلها تکرار شده است(البته،بنابر شیوهء مختار،این قول باید ذیل مدخل شیء نیز تکرار میشد که از قلم افتاده است)!تصور میکنم آنچه باقر صدرینیا در فرهنگ مأثورات متون عرفانی(سروش،0831)انجام داده است بهترین راهی باشد که بتوان برای جلوگیری از این پرگویی و اغتشاش در پیش گرفت (نک."