خلاصة:
نماز جمعه که یکی از وجوه معانی «ذکر» و «صلوه» در قرآن است، در واقع تجلی عبادت جمعی خداوند است. گزارش هایی که از محتوای خطب جمعه پیامبر و امامان و خلفای راشدین به دست رسیده نشان می دهد که این خطبه ها گاه حاوی مضامین اجتماعی و سیاسی نیز می شده است، اما در دوره های بعدتر تحولاتی در محتوای خطبه ها و دلالت های آنها رخ داد که موجب شد نماز جمعه یک سره رنگ حکومتی و سیاسی به خود بگیرد. مهم ترین این تحولات، ضرورت دعا برای خلیفه وقت بود و از همین رو تعبیر خطبه خواندن به نام کسی، به معنی رسمیت یافتن حکومت آن کس، کاملا رواج یافت. به هر رو، تحمیل کارکردهای غلیظ سیاسی خواه ناخواه موجب فرسایش قداست این عبادت در تاریخ اسلام شد.
ملخص الجهاز:
"5 باری، تن زدن خلفای عباسی از مباشرت در خواندن خطبهها را بدین گونه نیز میتوان تعلیل کرد که شاید آنان نیک دریافته بودند که با حضور نیافتن خود در نماز جمعه و سپردن این وظیفه و فریضه به نایبان (خطیبان) برگزیده خود، هم مشکل مورد اشاره، یعنی ناخوشایند بودن دعای خلیفه به جان خویش را حل میکردند، و هم بدین ترتیب دست خطیب برگزیده خود را برای ردیف کردن تعابیر ستایشآمیز در هنگام دعا برای خلیفه بازمیگذاشتند و کمال مهابت و ابهت خود را در نظر مردم جلوه میدادند.
2. عدم برگزاری فریضه نماز جمعه در برخی مواقع: با اهمیت یافتن، جنبههای سیاسی و نمادین نماز جمعه و به تعبیر درستتر خطبههای جمعه، اتفاق شگفتی در تاریخ نماز جمعه پدید آمد؛ بدین معنا که چون دعا به خلیفه در خطبه نماز جمعه، موضوعیت و اصالت پیدا کرد، هرگاه چنین پیش میآمد که مثلا در گیر و دار درگیریهای داخلی، خلیفهای از دارالخلافه بیرون رانده میشد و بر سر تعیین جانشین او اختلاف روی مینمود و شخص معینی به عنوان خلیفه شناخته نمیبود، خطیب جمعه در این وضع بی تکلیفی، از آنجا که خلیفهای را بر مسند خلافت نمیدید تا به جان او دعا کند، فقط به خواندن نماز ظهر بسنده میکرد و نماز جمعه را فرو مینهاد؛ چه گویی که جامعه اسلامی معتقد شده بود که بدون دعا بر خلیفه موجود، نماز ابنفضلالله عمری، التعریف، 164؛ همو، مسالک الابصار، 3/ 470،11/222."