خلاصة:
علم تفصیلی خدای تعالی به جهان هستی، یکی از مسائل فلسفی است که با بحث ها و چالش های بسیاری رو برو بوده است. در این میان، اندیشمندان اسلامی به تبیین این مسئله پرداخته، تلاش کردند تا بر چالش های مطرح شده نیز فائق آیند؛ در یکی از این بحث ها سازگاری مفاهیم به کار رفته در آموزه «خدای دگرگون ناپذیر، عالم به غیر است» مورد بررسی قرار می گیرد. یک راه برای نشان دادن توفیق یا عدم توفیق هر یک از این اندیشمندان، ارزیابی دلایل، پیش فرض ها و لوازم سخن ایشان در مورد علم به خداست. ابن سینا علم تفصیلی واجب تعالی را « لازم ذات» می داند که هیچ گونه وجود منحازی ندارد تا ذات واجب برای عالم شدن ناگزیر از پیداکردن وضع، نسبت به آن باشد و از این رو در دیدگاه او چنین علمی موجب دگرگونی ذات الهی نمی شود. . ابن سینا معتقد است این نظریه از سازگاری درونی برخوردار است؛ اما تحلیل سخن او نشان می دهد که این دیدگاه در بردارنده پیش فرض هایی است که برخی از آن ها مورد اعتراض صدرالمتالهین است. وی بر آن است که ابن سینا میان دو گونه «لازم ذات» خلط کرده است و به این جهت از تبیین سازگاری یاد شده ناتوان است.
ملخص الجهاز:
"ملاصدرا با روشن کردن دو گونه تلقی و تصور از«لازم متأخر»که واقعیت مستقل و منحازیندارد-یعنی لازمی که وجود فی نفسه لغیره دارد و لازمی که وجود فی غیره دارد-میگوید ابن سینامیان این دو تلقی،خلط کرده است و علم تفصیلی لازم ذات را که مصداق وجود فی نفسه لغیره است،مصداق وجود فی غیره پنداشته است،یعنی آن را از اعراض ذهنی و چیزی همچون موضوع علممنطق به شمار آورده است؛اما بررسی لوازم اشیا نشان میدهد که لازم ذهنی تنها در جایی معنا داردکه ماهیتی تحقق داشته باشد،درحالیکه در واجب تعالی ماهیت راه ندارد و ازاینرو،لازم ذاتالهی ضرورتا لازم خارجی است(صدر الدین شیرازی،1981 م،ج 6،ص 228-229)؛پس علم تفصیلی برایذات واجب لازم خارجی است و ازاینرو،در خارج به خود متکی است و از استقلال برخوردار است؛حال،از آنجا که علم تفصیلی کمالی-برخلاف تلقی ابنسینا-از استقلال و وجود فی نفسه برخورداراست،ذات واجب تعالی برای عالم شدن ناگزیر باید نسبت به علم تفصیلی کمالی دارای وضع گردیده،از آن متأثر شود؛این،همان دگرگونی در ذات واجب است که با دگرگونناپذیری و وجوب آن ذات،ناسازگار است و ابن سینا ناتوان از رفع آن."