خلاصة:
هدف عمده این نوشته بررسی مفتاحهایی است که از شعر شاعر حکیم معاصر، سهراب سپهری برای رهایی «مرغ خوش الحان آن چمن» از تخته بند وابستگیهای حسی استنباط می شود. با این روش که اشعار او با توجه به سنتهای ادبی تحلیل ، و با آرای صاحبنظران تطبیق داده شده است. با اینکه برخی ارباب نظر، عرفان سپهری را نابهنگام خوانده و برخی دیگر در وجود رسالت انسانی و تعهد اجتماعی در شعر او تردید کرده اند، بیشتر مخاطبان شعرش او را در ردیف عرفا و حکما جای داده اند. این نوشته حاکی است که در وجود رسالت انسانی و تعهد اجتماعی در شعر او تردید جایز نیست و حکمت و عرفان او مغتنم است. این نوشته از دو قسمت اصلی تشکیل می شود: 1- سپهری بر مسائل روزگار و خلو حیات آدمی از معانی والا وقوف داشته و در انزوای عرفانی خود به آنها پشت نکرده است. 2- او راه هایی را برای رهایی مردم از بستگیهای بی ثمر دنیا پیشنهاد می کند و از سرچشمه های زلال عرفان و حکمت برای آسایش آدمیان خسته از هیاهوها رهاوردهایی به ارمغان می آورد. پس در بحث از رسالت انسانی و تعهد اجتماعی نباید از سپهری غافل بود.
ملخص الجهاز:
"به نظر سپهری سعادت آدمی در این است که زیر درخت باطراوت دانش بنشیند،نه دانشی که با افزودن بر قدرت آدمی،او را به سوی خواهشهای بلندتر و سیری ناپذیرتر میبرد بلکه دانشی که از گره خوردن احساس با پدیدههای باطراوت طبیعت حاصل میشود و سرچشمۀ اصلی آن علاوهبر احساس پاک،نگاهی است که نقش را از آینه میزداید و حبس را از قفسها میرهاند و آزاد و رها از عادات و مواریث در هر دم در جامهای نوین،دانشی نوین و با طراوت ایجاد کند و حاصل آن آسایش دل در باغ سعادت است:باغ ما در طرف سایۀ دانایی بود/باغ ما جای گره خوردن احساس و گیاه/باغ ما نقطۀ برخورد نگاه و قفس و آینه بود/باغ ما شاید قوسی از دایرۀ سبز سعادت بود...
این راهها را از اشعار او بدین تفصیل میتوان استنباط کرد:برای رسیدن به معرفت نگاه ناب باید داشت؛ترک عادات و یافتن حقایق را ضرور باید دانست؛تنها غم عشق را ملتزم باید بود؛حرکت و باور به نزدیکی مقصد را جدی باید گرفت؛آرامش را در اصالت خویش و در تخلی از خود باید جست؛ضمن پرهیز از میل و جهل با عواطف و سادگی کودکانه میتوان از رنج رست؛نیرو،آرامش و سرچشمههای الهام را در طبیعت باید جست؛عشق تجرد و قانون طبیعت را از بودا آموخت؛با پندار و کردار نیک به سوی غایتی واحد روان باید بود؛جاودانگی را در شهود دل باید جست؛وسیع باید بود؛ستمگران را آگاه باید کرد؛به کمال فهم باید رسید."